- تعیین
- گزینش
معنی تعیین - جستجوی لغت در جدول جو
- تعیین
- مخصوص کردن، برگماشتن
- تعیین
- معین و مخصوص کردن، برگماشتن، کسی را به کاری یا مقامی گماشتن
- تعیین ((تَ))
- معین کردن، مخصوص کردن، برگماشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آذین، فرآویز کردن
مالک کردن کسی را، چیزی را
گل مالی بگل اندودن اندود کردن
آراستن
عیال داری و نفقه دادن آنان
زندگی دادن روزی دادن تناساندن ماژاندن
سرزنش کردن
حاضر آمدن و عید کردن
معیوب کردن
یاری نمودن
نرم کردن نرم گردانیدن،جمع تلیینات
هویدا شدن
لینت دادن، نرم گردانیدن
زینت دادن، زیور کردن، آراستن
توضیح، تفسیر، آشکار ساختن، بیان کردن
گنداندن، برگرداندن و تغییر دادن بو و مزۀ چیزی، در پزشکی خیسانیدن بعضی داروها در سرکه یا الکل یا مایع دیگر تا مدت معینی که بعد آن را صاف کنند و به مصرف برسانند
معیوب کردن، عیب دار کردن چیزی، به عیب نسبت دادن
سرزنش کردن کسی برای عیب وننگی که دارد، نکوهش کردن
گل اندود کردن
بزرگی و دارائی پیدا کردن
به چشم دیدن چیزی و به یقین پیوستن، لازم و محقق شدن امری یا چیزی، بزرگی و دارایی پیدا کردن، جاه، مقام و بزرگی داشتن
گماردن، گماشتن
باز نمودگان، نشاخت ها جمع تعیین
زمان کردن