معنی تعییب - فرهنگ فارسی معین
معنی تعییب
- تعییب((تَ))
- معیوب ساختن، به عیب نسبت دادن
تصویر تعییب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تعییب
تعییب
- تعییب
- معیوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). عیبناک ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به عیب منسوب نمودن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعیب شود
لغت نامه دهخدا
تطییب
- تطییب
- خوشبو گرداندن بویه دار کردن بویاندن پاکیزه گردانیدن طیب و طاهر کردن، حلال کردن
فرهنگ لغت هوشیار