- تعویج
- کج کردن
معنی تعویج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جا به جایی، جایگزینی، جابجایی
رواگی، گسترش
رایج کردن، روان کردن
دود دادن
مرد را زن دادن و زن را شوهر دادن
یاری نمودن
اعتماد و تکیه کردن
باز داشتن و مشغول کردن
عوض دادن
آگندن چشمه آگندن چاه
ملتجی گردانیدن، پناه آوردن
کج کردن کجاندن
تاج نهادن تاج بر سر کسی نهادن
زناشویی کردن، همسر گرفتن
رواج دادن، رونق دادن، روا کردن چیزی
بازداشتن، عقب انداختن، تاخیر و درنگ کردن در کاری
به صدای بلند گریه و فریاد کردن و از کسی مدد خواستن، اعتماد و تکیه کردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
بدل کردن، عوض کردن
تعویض روغنی: جایی که روغن موتور، فیلتر هوا و مانند آن را در ماشین عوض می کنند
تعویض روغنی: جایی که روغن موتور، فیلتر هوا و مانند آن را در ماشین عوض می کنند
دعایی که بر کاغذ می نویسند و برای دفع چشم زخم و رفع بلا و آفت به گردن یا بازو می بندند، پناه دادن، در پناه آوردن، حفظ کردن کسی
عوض کردن، عوض دادن
Adjournment, Postponement
отложение , отсрочка
Vertagung, Verschiebung
відкладення , відстрочка
odroczenie
休会 , 延期
adiamento
rinvio
aplazamiento