جدول جو
جدول جو

معنی تعمل - جستجوی لغت در جدول جو

تعمل
به کار پرداختن، به تکلف به کاری پرداختن و سختی کشیدن
تصویری از تعمل
تصویر تعمل
فرهنگ فارسی عمید
تعمل
(بَ ثَ رَ)
رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی). سختی کشیدن جهت کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عنایت و کوشش کردن در برآوردن حاجت مردم. (از اقرب الموارد) ، کاری گرفتن از خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از خود کاری گرفتن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تعمل
رنج بردن در کار، سخی کشیدن جهت کسی
تصویری از تعمل
تصویر تعمل
فرهنگ لغت هوشیار
تعمل
((تَ عَ مُّ))
خود را به زحمت انداختن برای انجام کاری
تصویری از تعمل
تصویر تعمل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعلم
تصویر تعلم
آموختن، یاد گرفتن، دانستن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ عَمْ مِ)
سختی کشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ساعی در کار و زحمت کش. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعمل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجمل
تصویر تجمل
خود آرائی، نکوحالی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامل
تصویر تامل
نیک نگریستن، تفکر درنگ، فرنگری نیک نگریستن نگرش، سکالش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمل
تصویر تکمل
کامل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیل
تصویر تعیل
خرامیدن، خمیدن، نازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقل
تصویر تعقل
فکر نمودن، دریافتن و هوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعطل
تصویر تعطل
بیکار ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلم
تصویر تعلم
بیاموختن، دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمد
تصویر تعمد
به عمد کردن، قصد کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ژرفایش، دور رفتن فرو رفتن ژرف اندیشیدن غور کردن، ژرف اندیشی، جمع تعمقات
فرهنگ لغت هوشیار
دستار بندی دستار نهی دستار بستن عمامه بستن، دستار بندی عمامه بندی، جمع تعممات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیل
تصویر تعمیل
کار فرمایی، کار گماری، مزد کار دادن، کارگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذل
تصویر تعذل
نکوهش پذیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعزل
تصویر تعزل
عشق نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعظل
تصویر تعظل
گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزمل
تصویر تزمل
در جامه پیچیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
با یکدیگر داد ستد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعجل
تصویر تعجل
بشتاقتن، زود گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمل
تصویر تدمل
نیرو یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمل
تصویر ترمل
آلوده شدن به خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمل
تصویر تحمل
کوچ کردن، از منزل برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعمل
تصویر اعمل
اثرگذارنده تر، عمل کننده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعمل
تصویر متعمل
سختی کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعال
تصویر تعال
بیا مخفف تعالی: برتری والایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعمل
تصویر متعمل
((مُ تَ عَ مِّ))
کوشش کننده، ساعی، سختی کشیده، آن که به تکلف کاری انجام دهد، جمع متعملین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تامل
تصویر تامل
درنگ، اندیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحمل
تصویر تحمل
بردباری، تاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعلم
تصویر تعلم
آموزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعمق
تصویر تعمق
ژرف نگری
فرهنگ واژه فارسی سره