- تعطیف
- مهربانی مهربانی کردن، گرایاندن به سویی
معنی تعطیف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرویش، بسته، بیکار
شناسانش، شناسه، کران نمود، شناساندن، ستایش
ربودن
خوشه چینی، خراشیدن
شتاباندن
فرویش، بیکار کردن هشتن، رستی -1 بیکار کردندست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن تیمار نداشتن، بیکاری، روز بیکاری، جمع تعطیلات
خالی کردن و ضایع و مهمل گذاشتن چیزیرا، متوقف کردن کاری و عملی
مانده گردانیدن
معرفی کردن
درشتی کردن، ملامت نمودن
چرا دادن به چرا بردن گیاه خوراندن علوفه خوراندن (بچارپایان) علف دادن (بستوران)،جمع تعلیفات
لطیف گردانیدن چیزی را
چفته بستن (چفته اتهام)، آک نهادن
معرفی کردن، شناساندن، حقیقت امری یا مطلبی را برای کسی بیان کردن، آگاهانیدن، فهماندن
لطیف کردن، زیبا و دلپسند کردن
سرزنش کردن، به سختی ملامت کردن، با کسی به سختی و به درشتی رفتار کردن
علوفه دادن به چهارپایان، خوراک دادن به ستور
بیکار کردن، دست از کار کشیدن، مهمل گذاشتن چیزی
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
معرفی کردن، حقیقت چیزی را بیان کردن، ستایش کردن، تمجید کردن، بازگو کردن، نقل کردن، معرفه بودن (دستور)
Holiday
Compliment, Definition
отпуск
комплимент , определение
Urlaub
Kompliment, Definition
комплімент , визначення
відпустка
komplement, definicja