- تعطف
- مهربانی کردن
معنی تعطف - جستجوی لغت در جدول جو
- تعطف
- به طرفی خم شدن، بازگشتن، ردا به خود پیچیدن، رقت آوردن و مهربانی کردن
- تعطف ((تَ عَ طُّ))
- مهر ورزیدن، به سویی خم شدن، ردا به خود پیچیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ربودن به سوی خود کشیدن
بر یکدیگر مهربانی کردن
مهربانی مهربانی کردن، گرایاندن به سویی
عطا خواستن
بیکار ماندن
تشنگی
خویش را عطر زدن، خوشبو شدن
ستم کردن و انصاف ندادن
معرفت جستن
سرزنش درشتی زور گویی
عفت نمودن، پارسائی نمودن، خودداری کردن از حرام
نرمی، مهربانی، چربدستی نرمی کردن مهربانی کردن، چربدستی کردن چابکی ورزیدن، نرمی مهربانی، چربدستی چابکی، جمع تلطیفات
آک آلایی، پیام پیوسی (انتظار خبر داشتن)، پرهیزیدن
اظهار عطش کردن، خود را به تشنگی زدن، اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی مانند اشتیاق تشنه به آب
شناخته شدن، آشنا شدن، خود را شناساندن
بیراهه رفتن، راه را کج کردن و منحرف شدن، بدون تامل به کاری پرداختن، ستم کردن
با یکدیگر مهربان شدن، با هم مهربانی کردن
نرمی و مهربانی کردن، اظهار لطف و محبت کردن
بیکار ماندن، از کار افتادن، متوقف گشتن کاری
بالا پوش بارانی چوخا، شمشیر، چادر گردن گردن، جامه ای فراخ که بالای جامه های دیگر پوشند برای منع سرما و باران، جمع معاطف. شمشیر، جمع معاطف
عفیف بودن، عفت داشتن، خودداری کردن از حرام، پرهیزکاری، پاک دامنی
بازگشت
بازگشتن و مایل شدن به سوی چیزی، سخنی را به سخن ماقبل ربط دادن با حرف عطف، در دستور زبان علوم ادبی حرفی که با آن کلمه یا جمله ای را به کلمه یا جملۀ دیگر ربط دهند مانند حرف «و»، باعطوفت، مهربانی