- تعطش
- تشنگی
معنی تعطش - جستجوی لغت در جدول جو
- تعطش
- اظهار عطش کردن، خود را به تشنگی زدن، اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی مانند اشتیاق تشنه به آب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسیار تشنه، دارای عطش شدید
تشنه نما آنکه خود را بتکلف تشنه نماید
عطا خواستن
بیکار ماندن
مهربانی کردن
خویش را عطر زدن، خوشبو شدن
دشوار گردیدن
زندگی کردن، خوش گذراندن
زندگی کردن، خوش گذراندن، اسباب معیشت ساختن، کوشش برای آماده کردن وسایل زندگانی
به طرفی خم شدن، بازگشتن، ردا به خود پیچیدن، رقت آوردن و مهربانی کردن
بیکار ماندن، از کار افتادن، متوقف گشتن کاری
تشنگی زای آنچه که تشنگی آرد. توضیح داروی را نامند که طبیعت را مشتاق ترویح سازد اعم از آنکه ترویح باب شود مانند معده و جگر و یا بهوای بارد مثل ریه. تشنگی آور تولید عطش کننده
تشنگی عطش تشنه تشنه شدن، تشنگی
تشنه شدن، تشنگی