جدول جو
جدول جو

معنی تعبید - جستجوی لغت در جدول جو

تعبید
(بُ)
رمیدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دیری نکردن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شتافتن. (از اقرب الموارد) ، به بندگی گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به بندگی گرفتن و بنده قرار دادن. (از اقرب الموارد) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خوار داشتن. خوار داشتن کسی چندانکه کار بندگان را کند. (از اقرب الموارد) ، خوار داشتن راه و جز آن را. (از اقرب الموارد) ، گرامی کردن. (تاج المصادر بیهقی). گرامی داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به قطران آلودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد) ، به قیر اندودن کشتی و جز آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تعبید
رمیدن و گریختن
تصویری از تعبید
تصویر تعبید
فرهنگ لغت هوشیار
تعبید
((تَ))
به بندگی گرفتن، کسی را بنده خود کردن
تصویری از تعبید
تصویر تعبید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعمید
تصویر تعمید
در مسیحیت، غسلی که کودکان و کسانی که به دین مسیح می گروند با آیین مخصوص به جا می آورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
مطلبی را بیان کردن، منظور و مقصود خود را به عبارتی بیان کردن، معنی و تفسیر خواب را گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبعید
تصویر تبعید
بیرون کردن کسی از محل اقامت خود و به جای دیگر فرستادن، به عنوان نوعی مجازات، نفی بلد، دور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابید
تصویر تابید
ابدی ساختن، جاوید کردن، جاودان ساختن، جاودانگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعبیه
تصویر تعبیه
ساختن و آراستن، آماده کردن، بسیج کردن سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدید
تصویر تعدید
در بدیع آوردن نام های متعدد بر یک سیاق، برای مثال توانگری و جوانی و رنگ وبوی بهار / شراب و سبزه و آب روان و روی نگار، سیاقهالاعداد، شمردن، برشمردن، به شمار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
سخن را پیچیده و در هم کردن، در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب کلمات و کنایات دور از ذهن، گره زدن
تعقید لفظی: در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب الفاظ دشوار و درهم بودن کلمات و ضمایر مانند این شعر، برای مثال آهوی آتشین دم چون از بره برآید / کافور خشک گردد با مشک تر برابر، یعنی چون آفتاب به برج حمل درآید درازی روز و شب برابر می شود (فصیحی - لغتنامه - بره)
تعقید معنوی: در علوم ادبی پیچیدگی شعر یا نثر به سبب معانی یا کنایات دور از ذهن مانند این شعر، برای مثال چون از مه نو زنی عطارد / مریخ هدف شود مر آن را، منظور شاعر از مه نو کمان و از عطارد تیر است. یعنی چون تیری از کمان رها کنی به مریخ خواهد رسید (خاقانی - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
عقیم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی اپدی کردن جاوید کردن جاودانه کردن جاودان ساختن، دعایی که شاعران فارسی در اواخر قصاید بعبارت (تالله باشد، . . باد) می آورند شریطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیید
تصویر تعیید
حاضر آمدن و عید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعید
تصویر تبعید
دور کردن، کسی را بجرم سیاسی از وطنش بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمید
تصویر تعمید
قصد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبدی
تصویر تعبدی
از ناچاری منسوب و مربوط به تعبد، تعبدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیس
تصویر تعبیس
ترشروئی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیق
تصویر تعبیق
گلو بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیه
تصویر تعبیه
آماده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدید
تصویر تعدید
به شمار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
استواراندن استوار کردن: ستون پایه، بر پاداشتن: دیوار ساختمان سازمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبید
تصویر تصبید
شکار خواست، شکار کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمید
تصویر تعمید
((تَ))
به عمد کاری را انجام دادن، غسل دادن کودکان و کسانی که به دین مسیح می گروند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعبیه
تصویر تعبیه
((تَ یِ))
آراستن، آماده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعدید
تصویر تعدید
((تَ))
شماره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعقید
تصویر تعقید
((تَ))
گره زدن، بسته کردن، شعر یا سخن پیچیده گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبعید
تصویر تبعید
((تَ))
دور کردن، راندن، کسی را از شهر بیرون کردن، به جاهای دوردست فرستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
((تَ))
به عبارتی مقصود خود را بیان کردن، خواب را تفسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأبید
تصویر تأبید
((تَ))
جاوید کردن، جاودانه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبعید
تصویر تبعید
بیرون کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعبیر
تصویر تعبیر
گزارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعمید
تصویر تعمید
Baptism
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبعید
تصویر تبعید
Banishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبعید
تصویر تبعید
изгнание
دیکشنری فارسی به روسی