ملامت کرده شده و سرزنش شده. (ناظم الاطباء). عتاب کرده شده. (غیاث) : بزرگوارا من خود معاتبم ز خرد چه باشد ارتو نباشی بر این خطا عاتب. عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 31). و ما را به کرد خویش مأخوذ و متهم و معاتب و معاقب گرداند. (سندبادنامه ص 79). و رجوع به معاتبه و معاتبت شود
ملامت کرده شده و سرزنش شده. (ناظم الاطباء). عتاب کرده شده. (غیاث) : بزرگوارا من خود معاتبم ز خرد چه باشد ارتو نباشی بر این خطا عاتب. عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 31). و ما را به کرد خویش مأخوذ و متهم و معاتب و معاقب گرداند. (سندبادنامه ص 79). و رجوع به معاتبه و معاتبت شود
ملامت کننده و سرزنش کننده. (ناظم الاطباء). عتاب کننده. (غیاث) : با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ج 1 ص 34). و رجوع به معاتبه و معاتبت شود
ملامت کننده و سرزنش کننده. (ناظم الاطباء). عتاب کننده. (غیاث) : با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ج 1 ص 34). و رجوع به معاتبه و معاتبت شود
پیروی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از پس یکدیگر درآمدن. (زوزنی) (از دهار) (از آنندراج) : لایتعاقب علیه اللیل و النهار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). تعاقب هر دو (شب و روز) بر فانی گردانیدن جان.... مصروف است. (کلیله و دمنه)، در پس گریخته دویدن. (غیاث اللغات) (آنندراج)
پیروی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از پس یکدیگر درآمدن. (زوزنی) (از دهار) (از آنندراج) : لایتعاقب علیه اللیل و النهار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). تعاقب هر دو (شب و روز) بر فانی گردانیدن جان.... مصروف است. (کلیله و دمنه)، در پس گریخته دویدن. (غیاث اللغات) (آنندراج)
سرزنش شده سرزنشگر عتاب شده سرزنش شده: بزرگوارا، من خود معاتبم ز خرد چه باشد ار تو نباشی بر این خطا عاتب. (عثمان مختاری) ملامت کننده سرزنش کننده: با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. (انوری)
سرزنش شده سرزنشگر عتاب شده سرزنش شده: بزرگوارا، من خود معاتبم ز خرد چه باشد ار تو نباشی بر این خطا عاتب. (عثمان مختاری) ملامت کننده سرزنش کننده: با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. (انوری)