جدول جو
جدول جو

معنی تطیب - جستجوی لغت در جدول جو

تطیب
خوشبویی بویگی، پاکیزگی عطر زدنخود را خوشبو کردن بوی خوش زدن
تصویری از تطیب
تصویر تطیب
فرهنگ لغت هوشیار
تطیب
خود را خوش بو ساختن، عطر زدن
تصویری از تطیب
تصویر تطیب
فرهنگ فارسی عمید
تطیب
((تَ طَ یُّ))
عطر زدن، خود را خوشبو کردن
تصویری از تطیب
تصویر تطیب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطیب
تصویر مطیب
(پسرانه)
معطرکننده، خوشبوکننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خطیب
تصویر خطیب
سخنران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رطیب
تصویر رطیب
تر و تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطیب
تصویر اطیب
خوشبوتر، پاکیزهتر
فرهنگ لغت هوشیار
سخنران، نوشته خوان، اندرز گوی انجمنیک خواستگار مردی که زن می خواهد مرد خطبه خوان سخنران، واعظ، جمع خطباء (خطبا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریب
تصویر تریب
خاکنشین، درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترطیب
تصویر ترطیب
ترکردن، تری در مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
خوشبو گرداندن بویه دار کردن بویاندن پاکیزه گردانیدن طیب و طاهر کردن، حلال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطین
تصویر تطین
آلایش به گل
فرهنگ لغت هوشیار
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطیخ
تصویر تطیخ
آلایش زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطنیب
تصویر تطنیب
به ریسمان بستن، دراز ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلیب
تصویر تطلیب
به مولش خواستن (مولش مهلت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلب
تصویر تطلب
پیاپی جستن یا جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریب
تصویر تطریب
نیکو کردن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطرب
تصویر تطرب
شادمانگی، سرود خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبیب
تصویر تطبیب
درمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبب
تصویر تطبب
خود را طبیب وانمود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ترشرویی روی در هم کشیدن روترش کردن گره به پیشانی زدن، ترشرویی، جمع تقطیبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغیب
تصویر تغیب
نهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیب
تصویر تهیب
ترسیدن، شکوه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایب
تصویر تایب
توبه کننده، باز گردنده از گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطیب
تصویر شطیب
خوش اندام خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطیب
تصویر مطیب
پاکیزه و خوش بوشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطیب
تصویر خطیب
کسی که خطبه می خواند، سخنران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترطیب
تصویر ترطیب
تر کردن، نم دار کردن، تری، نم داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطیب
تصویر اطیب
پاک تر، پاکیزه تر، خوش بوتر، حلال تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطییب
تصویر تطییب
پاک و پاکیزه کردن، طیب و طاهر کردن، حلال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطبب
تصویر تطبب
طبابت کردن، طبابت، شغل و عمل طبیب، تشخیص و درمان بیماری، معالجۀ بیماران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطیر
تصویر تطیر
فال بد زدن، به فال بد گرفتن، از پرواز مرغ فال زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطلب
تصویر تطلب
پیاپی جستن، برای به دست آوردن چیزی بازحمت در جستجوی آن برآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطیب
تصویر قطیب
می آبکی می آمیخته، شیردرهم
فرهنگ لغت هوشیار