جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تطیب

تطیب

تطیب
خوشبویی بویگی، پاکیزگی عطر زدنخود را خوشبو کردن بوی خوش زدن
تطیب
فرهنگ لغت هوشیار

تطیب

تطیب
خود را خوشبوی کردن. (تاج المصادر بیهقی). خویشتن را خوشبوی کردن. (زوزنی). آلودن خود را به بوی خوش و خود را خوشبوی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خوشبودار کردن و خوشبودار شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خطیب

خطیب
سخنران، نوشته خوان، اندرز گوی انجمنیک خواستگار مردی که زن می خواهد مرد خطبه خوان سخنران، واعظ، جمع خطباء (خطبا)
فرهنگ لغت هوشیار