- تطور
- گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
معنی تطور - جستجوی لغت در جدول جو
- تطور
- گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون و حال به حال شدن، نظریه ای دربارۀ تکوین، ارتقا و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیون ها سال تنوع پیدا شده و نوع های مختلف به مرور زمان تکامل یافته و به صورت جانداران کنونی درآمده اند
- تطور ((تَ طَ وُّ))
- گونه گونه شدن، حال به حال شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
چگونه، چسان
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
چگونه، چسان: (احوالت چطور است)، چه: در برابر وقوع حادثه یا شنیدن خبری گویند: چطور شده
دلگذر آن چه به دل گذرد، یاد کرد بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
مدور بودن بودن چیزی
مرغوایش (مرغوا فال بد) تطیر در تازی نیز وایش (فال) به مرغ است و مرغوا وای بد از روی پرواز مرغ فال بدزدن مرغوا زدن ، فال بدزدن بفال بد گرفتن، مرغوا، جمع تطیرات
پاکایش، خود شویی، باز داشت خود از گناه پاک شدن سر و تن شستن، شست و شو
بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن
گردنگیری، یاره بستن (یاره طوق)
گردنگشت گردگری چرخ زدن طواف کردن
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
سر گردانی، جهانگردی، بیجایی
شرمندگی
فریاد کردن
صورت و پیکر گردیدن چیزی
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
آمدن و رفتن
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
بر جوشیدن، برانگیختن، برخاستنن گرد، برآمدن دود
افتادن، منهدم شدن
زیان، تنبلی، مرگ و میر
جمع سطر
تک خانه، پستان نا برابر، جامه نا برابر
عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقره فام و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب می شود و در رنگی کردن شیشه ها و سرامیک ها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد، تلوریوم
طواف کردن، گرد چیزی گردیدن
غذایی که با آن افطار می کنند، فطر
فضل و فزونی نمودن، منت نهادن بر کسی
شجاعت، دلیری، گستاخی، بی پروایی، به واسطۀ بی پروایی دچار حادثه و آسیبی شدن، ستم