سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، عتیب، تفشل، زاغ پا، نکوهش، پیغاره، سرزنش، سراکوفت، بیغار، طعنه، سرکوفت، ملامت، بیغاره، تفشه
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، عِتیب، تَفشَل، زاغ پا، نِکوهِش، پیغارِه، سَرزَنِش، سَراکوفت، بیغار، طَعنِه، سَرکوفت، مَلامَت، بیغارِه، تَفشِه
موی وا تیغ خاستن. (زوزنی). موی برافراشتن گربه و وا تیغ خاستن موی، بال جنبانیدن مرغ گویی می ترسد یا می لرزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، واخیده شدن پنبه و پشم و موی، یقال: نفش شعره فتنفش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تنفیش شود، به شب چرا کردن شتر و گوسفند بی راعی. (از اقرب الموارد). رجوع به نفش شود
موی وا تیغ خاستن. (زوزنی). موی برافراشتن گربه و وا تیغ خاستن موی، بال جنبانیدن مرغ گویی می ترسد یا می لرزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، واخیده شدن پنبه و پشم و موی، یقال: نفش شعره فتنفش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تنفیش شود، به شب چرا کردن شتر و گوسفند بی راعی. (از اقرب الموارد). رجوع به نفش شود
پیوسته بودن در خانه کوچک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ملازم شدن زن خانه خود را. (اقرب الموارد) ، گرد آمدن، تحفش زن مرد را،دوستی ظاهر کردن زن برای مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تحفش زن بر شوی یا اولاد خود، پیوسته مواظب و ملازم بودن آنان را. (اقرب الموارد)
پیوسته بودن در خانه کوچک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ملازم شدن زن خانه خود را. (اقرب الموارد) ، گرد آمدن، تحفش زن مرد را،دوستی ظاهر کردن زن برای مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تحفش زن بر شوی یا اولاد خود، پیوسته مواظب و ملازم بودن آنان را. (اقرب الموارد)