باهمدیگر سخن ناموثوق بگفتن و اختلاف نمودن. (منتهی الارب). با همدیگر سخن غیر موثق گفتن و اختلاف کردن. (ناظم الاطباء). با یکدیگر سخن غیرموثق گفتن. (از المنجد) (از متن اللغه) ، تضافر در کاری. (از المنجد) (از متن اللغه) : تزاعموا، تضافروا، ان کان بعضهم لبعض زعیماً. (متن اللغه). رجوع به تضافر شود
باهمدیگر سخن ناموثوق بگفتن و اختلاف نمودن. (منتهی الارب). با همدیگر سخن غیر موثق گفتن و اختلاف کردن. (ناظم الاطباء). با یکدیگر سخن غیرموثق گفتن. (از المنجد) (از متن اللغه) ، تضافر در کاری. (از المنجد) (از متن اللغه) : تزاعموا، تضافروا، ان کان بعضهم لبعض زعیماً. (متن اللغه). رجوع به تضافر شود
خوردنیها و طعام ها. جمع واژۀ مطعم. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خوردنیها. ج مطعم. مطاعم و مشارب، مأکول و مشروب، خوردنیها و آشامیدنیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطعم شود
خوردنیها و طعام ها. جَمعِ واژۀ مَطعَم. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خوردنیها. ج ِ مطعم. مطاعم و مشارب، مأکول و مشروب، خوردنیها و آشامیدنیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مطعم شود
بی نیاز. یقال: هو طاعم عن طعامکم، ای مستغن، خورنده، چشنده، مرد نیکوحال در مطعم و مأکل. (منتهی الارب). آنکه در خورش حال خوشی داشته باشد. (منتخب اللغات) : قل لااجد فیما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر، بگو این کافران را که من نمییابم در این قرآن که بر من وحی کرده و فرود آورده هیچ طعامی حرام بر کسی که خورد الا که مرداری باشد یا خون ریخته یا گوشت خوک. (تفسیر ابوالفتوح سورۀ انعام 145/5). دع المکارم لاترحل لبغیتها واقعد فانک انت الطاعم الکاسی. حطیئه، شاعر عرب (از تاریخ بیهقی)
بی نیاز. یقال: هو طاعم عن طعامکم، ای مستغن، خورنده، چشنده، مرد نیکوحال در مطعم و مأکل. (منتهی الارب). آنکه در خورش حال خوشی داشته باشد. (منتخب اللغات) : قل لااجد فیما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر، بگو این کافران را که من نمییابم در این قرآن که بر من وحی کرده و فرود آورده هیچ طعامی حرام بر کسی که خورد الا که مرداری باشد یا خون ریخته یا گوشت خوک. (تفسیر ابوالفتوح سورۀ انعام 145/5). دع المکارم لاترحل لبغیتها واقعد فانک انت الطاعم الکاسی. حطیئه، شاعر عرب (از تاریخ بیهقی)