جدول جو
جدول جو

معنی تضلل - جستجوی لغت در جدول جو

تضلل
(تُ ضُلْ لِ / تُ ضَلْ لِ)
باطل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به تضلال شود
لغت نامه دهخدا
تضلل
باطل
تصویری از تضلل
تصویر تضلل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
گمراه ساختن، برای مثال اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرج میرزا - ۳۵)، به ضلالت و گمراهی نسبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
خود را خوار و ذلیل نشان دادن، اظهار خواری و فروتنی کردن، خواری، زبونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
در میان قوم شدن، درآمدن در میان مردم، در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن، چیزی از لای دندان درآوردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملل
تصویر تملل
در کیش و شریعت درآمدن، جزء ملت شدن، از بیماری یا اندوه بی تابی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن، کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهلل
تصویر تهلل
درخشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملل
تصویر تملل
جز ملت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلال
تصویر تضلال
منسوب کردن کسی را بضلالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
اظهار خواری و فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
حلال بودی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلع
تصویر تضلع
پهلو بر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
درآمدن در میان مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلل
تصویر تدلل
ناز کردن، گستاخی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظلل
تصویر تظلل
سایه گرفتن سایه یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلل
تصویر تزلل
لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
بی اراده گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
((تَ خَ لُّ))
به میان مردم رفتن، در چیزی رخنه کردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذلل
تصویر تذلل
((تَ ذَ لُّ))
خواری نمودن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحلل
تصویر تحلل
((تَ حَ لُّ))
حلال طلبیدن، بحلی خواستن، با دادن کفاره از قید سوگند رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضلیل
تصویر تضلیل
((تَ))
گمراه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
((تَ عَ لُّ))
درنگ کردن، بهانه آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
Procrastination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastination
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
прокрастинация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
Aufschub
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
зволікання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
zwlekanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
拖延
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastinazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعلل
تصویر تعلل
procrastinación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی