معنی تعلل
تعلل
((تَ عَ لُّ))
درنگ کردن، بهانه آوردن
تصویر تعلل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تعلل
تعلل
تعلل
بهانه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تعلل
تعلل
علت تراشیدن، بهانه آوردن، کنایه از درنگ کردن، خود را به چیزی سرگرم ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تعلل
تعلل
Procrastination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تعلل
تعلل
прокрастинация
دیکشنری فارسی به روسی
تعلل
تعلل
Aufschub
دیکشنری فارسی به آلمانی
تعلل
تعلل
зволікання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تعلل
تعلل
zwlekanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تعلل
تعلل
拖延
دیکشنری فارسی به چینی
تعلل
تعلل
procrastinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی