سست شدن، ناتوان شدن، سستی، ناتوانی ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، نوراستنی ضعف تالیف: در علوم ادبی پس و پیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان
سست شدن، ناتوان شدن، سستی، ناتوانی ضعف اعصاب: وضع غیر عادی اعصاب که سبب خستگی و فرسودگی و بی حالی و تحریک پذیری می شود، بیماری عصبی، نوراستنی ضعف تالیف: در علوم ادبی پس و پیش بودن و تلفیق کلمات برخلاف دستور زبان
مهمان شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). مهمان گردیدن نزدیک کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمهمانی آمدن کسی را. (از اقرب الموارد) ، خواستن از کسی تا او را مهمان کند. (از اقرب الموارد) ، به غروب نزدیک شدن آفتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خمیدن ومیل کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
مهمان شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). مهمان گردیدن نزدیک کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بمهمانی آمدن کسی را. (از اقرب الموارد) ، خواستن از کسی تا او را مهمان کند. (از اقرب الموارد) ، به غروب نزدیک شدن آفتاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خمیدن ومیل کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
ضعیف تر. (غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سست تر و ناتوان تر. (ناظم الاطباء) : اضعف ناصراً، ناتوان تر از راه مددکاری. اضعف جنداً، ناتوان تر از راه لشکر. ترنو بطرف فاتن فاتر اضعف من حجه نحوی. ابن فارس. - امثال: اضعف من بروقه. اضعف من بعوضه. اضعف من بقه. اضعف من فراشه. اضعف من نارالحباحب. اضعف من ید فی رحم
ضعیف تر. (غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سست تر و ناتوان تر. (ناظم الاطباء) : اضعف ناصراً، ناتوان تر از راه مددکاری. اضعف جنداً، ناتوان تر از راه لشکر. ترنو بطرف فاتن فاتر اضعف من حجه نحوی. ابن فارس. - امثال: اضعف من بروقه. اضعف من بعوضه. اضعف من بقه. اضعف من فراشه. اضعف من نارالحباحب. اضعف من ید فی رحم
بمعانی انقعاف است. (منتهی الارب). فرو ریخته شدن روی کوه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروریختن آب کند. (از اقرب الموارد). به همه معانی، رجوع به انقعاف شود
بمعانی انقعاف است. (منتهی الارب). فرو ریخته شدن روی کوه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، از بن درافتادن دیوار، از جای رفتن چیزی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروریختن آب کند. (از اقرب الموارد). به همه معانی، رجوع به انقعاف شود
از ’ض ف ف’، انبوهی کردن و گرد آمدن بر آب و جز آن وقت سبک گردیدن حال آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سبک گردیدن احوال قوم و انبوهی کردن و گردآمدن آنها بر آب. (از قطر المحیط)
از ’ض ف ف’، انبوهی کردن و گرد آمدن بر آب و جز آن وقت سبک گردیدن حال آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سبک گردیدن احوال قوم و انبوهی کردن و گردآمدن آنها بر آب. (از قطر المحیط)
صاحب ستور ناتوان. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه پیشۀ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، آنکه به سستی بالا میرود، چیز دوچندان کرده شده، آنکه سست و ضعیف میکند، ضعیف مضعف، سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد، هر چیز که ضعف و سستی آورد. (ناظم الاطباء)
صاحب ستور ناتوان. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه پیشۀ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، آنکه به سستی بالا میرود، چیز دوچندان کرده شده، آنکه سست و ضعیف میکند، ضعیف مضعف، سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد، هر چیز که ضعف و سستی آورد. (ناظم الاطباء)
بسیار ضعیف شونده، چرا که باب تفعیل برای مبالغه نیز می آید یا برای صیرورت. (آنندراج) (غیاث). حقیر و بی نام و نشان و ذلیل و بی قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : شریف اگر متضعف شود خیال مبند که پایگاه بلندش ضعیف خواهد شد. سعدی (گلستان)
بسیار ضعیف شونده، چرا که باب تفعیل برای مبالغه نیز می آید یا برای صیرورت. (آنندراج) (غیاث). حقیر و بی نام و نشان و ذلیل و بی قدر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : شریف اگر متضعف شود خیال مبند که پایگاه بلندش ضعیف خواهد شد. سعدی (گلستان)