جدول جو
جدول جو

معنی تضرم - جستجوی لغت در جدول جو

تضرم
شعله ور شدن آتش، برافروخته شدن از خشم
تصویری از تضرم
تصویر تضرم
فرهنگ فارسی عمید
تضرم
زبانه زدن آتش. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). افروخته شدن آتش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خشم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برافروخته شدن از خشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خشم گرفتن. (آنندراج). برافروخته شدن از خشم بر کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تضرم
شعله ور شدن آتش
تصویری از تضرم
تصویر تضرم
فرهنگ لغت هوشیار
تضرم
((تَ ضَ رُّ))
شعله ور شدن آتش، برافروخته شدن از خشم
تصویری از تضرم
تصویر تضرم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبرم
تصویر تبرم
ملول شدن، دلتنگ شدن، به ستوه آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیرم
تصویر تیرم
بانوی بزرگ حرم پادشاه، خاتون، برای مثال اندر این عهد از بزرگی کشور خوارزم را / ستر عالی مهد اعظم تیرم ترکان تویی (؟- مجمع الفرس - تیرم)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارم
تصویر تارم
طارم، خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکرم
تصویر تکرم
به تکلف کرم کردن، اظهار کرم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضرر
تصویر تضرر
زیان بردن، ضرر کشیدن، گزند دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضرع
تصویر تضرع
زاری کردن، خواری و فروتنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تورم
تصویر تورم
ورم کردن، آماس کردن، آماسیدن، در علم اقتصاد کنایه از بالا رفتن قیمت ها و پایین آمدن ارزش پول
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ ضَرْ رِ)
آتش فروزان. (آنندراج). آتش افروخته شده، خشم افروخته شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضرم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تارم
تصویر تارم
خانه چوبی، سرا پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرم
تصویر تبرم
ملول گردیدن، مانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرم
تصویر تجرم
تمام شدن سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضرم
تصویر غضرم
زمین گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضرم
تصویر مضرم
آذر سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تورم
تصویر تورم
آماسیدن، ورم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرم
تصویر تکرم
بزرگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرب
تصویر تضرب
جنبش و حرکت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخرم
تصویر تخرم
از ریشه پارسی خرمی گشتن پیروی از خرمدینان، شکافتن درز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیرم
تصویر تیرم
بانوی بزرگ خاتون ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرم
تصویر خضرم
چاه پر آب، دریای بزرگ مهتر بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرج
تصویر تضرج
خون آلودگی، شکفتن، خود آرایی، سرخ رخساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرم
تصویر تحرم
حرمت جستن به صحبت کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشرم
تصویر تشرم
شکافتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرم
تصویر تصرم
چابکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمر
تصویر تضمر
پوست ترنجیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرع
تصویر تضرع
زاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرر
تصویر تضرر
رنجور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارم
تصویر تارم
((رَ یا رُ))
خانه چوبین، چوب بست که برای انگور و دیگر گیاهان رونده درست کنند، تاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبرم
تصویر تبرم
((تَ بَ رُّ))
به ستوه آمدن، ملول شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرم
تصویر تجرم
((تَ جَ رُّ))
گذشتن، به سر آمدن، گناه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحرم
تصویر تحرم
((تَ حَّ رُ))
حرمت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارم
تصویر تارم
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره