نزار شدن. (تاج المصادر بیهقی). نزارو حقیر و خرد و باریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرد شدن. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن شخص خود را به نشستن و حقیر و خرد نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان ساختن خود به نشستن و خرد و حقیر نمودن از ترس. (از اقرب الموارد)
نزار شدن. (تاج المصادر بیهقی). نزارو حقیر و خرد و باریک شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرد شدن. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن شخص خود را به نشستن و حقیر و خرد نمودن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنهان ساختن خود به نشستن و خرد و حقیر نمودن از ترس. (از اقرب الموارد)
تثاون و تتأن. (قطر المحیط). تتاون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تتأن و تثاون شود، آمدن شکار را از چپ و راست. (از قطر المحیط) (آنندراج). رجوع به تثاون و تتأن شود
تثاون و تتأن. (قطر المحیط). تتاون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تتأن و تثاون شود، آمدن شکار را از چپ و راست. (از قطر المحیط) (آنندراج). رجوع به تثاون و تتأن شود
فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تناول چیزی. (از اقرب الموارد) ، سپس ماندن و دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن. (آنندراج). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد)
فراگرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تناول چیزی. (از اقرب الموارد) ، سپس ماندن و دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس ایستادن و دور شدن. (آنندراج). تأخر و تباعد. (اقرب الموارد)
جمع واژۀ تهویل،یعنی کارهای ترساننده، رنگهای گوناگون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رنگهای مختلف از سرخ و زرد و سبز. (از اقرب الموارد) ، آرایش نگارها و تصویرها و پیرایه ها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحدآن تهویل است. یقال: زینت بالتهاویل، و هی النقوش والالوان تهول من نظر الیها کمال. یقال: شی ٔ رائع و لو ابصرته لراعک و هو یروع بجماله. (اقرب الموارد). - تهاویل الربیع، آنچه از گلهای گوناگون که در بهار روید. یقال: علا الریاض تهویلها. و گویند تهاویل، پشمهائی است که به شتر آویزند و آن را واحد نیست. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ تهویل،یعنی کارهای ترساننده، رنگهای گوناگون. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رنگهای مختلف از سرخ و زرد و سبز. (از اقرب الموارد) ، آرایش نگارها و تصویرها و پیرایه ها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واحدآن تهویل است. یقال: زینت بالتهاویل، و هی النقوش والالوان تهول من نظر الیها کمال. یقال: شی ٔ رائع و لو ابصرته لراعک و هو یروع بجماله. (اقرب الموارد). - تهاویل الربیع، آنچه از گلهای گوناگون که در بهار روید. یقال: علا الریاض تهویلها. و گویند تهاویل، پشمهائی است که به شتر آویزند و آن را واحد نیست. (از اقرب الموارد)
از ’ب ٔس’، با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
از ’ب ٔس’، با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
تحاویل الارض، زمین هایی است که خطا می کند در سالی و صواب می کند در سالی در دادن حاصل. (شرح قاموس). خطا کردن یک سال در زراعت و سال دیگر بصواب آن رسیدن. (تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و در قطرالمحیط چنین آمده: تحاویل الارض، خطا کردن سالی و درست بهره دادن زمین در سال دیگر، یعنی یک سال کاشته شود و سال دیگر کاشته نشود تا زمین از این راه استراحت کند و بدان قوت یابد. و مفرد آن تحویل است. (از قطرالمحیط). اما در اقرب الموارد این معنی چنین آمده است که زمین خطا کند سالی و سالی دیگر بصواب رسد. (اقرب الموارد از قاموس). سپس افزاید: ’هذه امراءه لاتضعالا تحاویل’، سالی زاید و سالی نزاید. و از آنست: تحاویل الارض و تحویلاتها که سالی کاشته شود و سالی کاشته نشود برای تقویت. (اقرب الموارد از اساس). و چنانکه ملاحظه میشود صاحب اقرب الموارد دو معنی مختلف برای تحاویل آورده، یکی بنقل از اساس و دیگری از قاموس
تحاویل الارض، زمین هایی است که خطا می کند در سالی و صواب می کند در سالی در دادن حاصل. (شرح قاموس). خطا کردن یک سال در زراعت و سال دیگر بصواب آن رسیدن. (تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و در قطرالمحیط چنین آمده: تحاویل الارض، خطا کردن سالی و درست بهره دادن زمین در سال دیگر، یعنی یک سال کاشته شود و سال دیگر کاشته نشود تا زمین از این راه استراحت کند و بدان قوت یابد. و مفرد آن تحویل است. (از قطرالمحیط). اما در اقرب الموارد این معنی چنین آمده است که زمین خطا کند سالی و سالی دیگر بصواب رسد. (اقرب الموارد از قاموس). سپس افزاید: ’هذه امراءه لاتضعالا تحاویل’، سالی زاید و سالی نزاید. و از آنست: تحاویل الارض و تحویلاتها که سالی کاشته شود و سالی کاشته نشود برای تقویت. (اقرب الموارد از اساس). و چنانکه ملاحظه میشود صاحب اقرب الموارد دو معنی مختلف برای تحاویل آورده، یکی بنقل از اساس و دیگری از قاموس
بلباس مانند گرگ شده پوشیدن، برای ناقه تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، نرم و مختلف وزیدن باد، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تذؤب شود
بلباس مانند گرگ شده پوشیدن، برای ناقه تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، نرم و مختلف وزیدن باد، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تذؤب شود
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات