جدول جو
جدول جو

معنی تضامم - جستجوی لغت در جدول جو

تضامم
تضام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فا هم آمدن. (مجمل اللغه) (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تضام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضامن
تصویر تضامن
کفیل و ضامن یکدیگر شدن، در علم حقوق نوعی تعهد و شراکت مالی که هر یک از اعضا حق دریافت تمامی طلب و مسئولیت پرداخت تمامی بدهی را داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصامم
تصویر تصامم
خود را به کری زدن، خود را کر وانمود کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
همدیگر را نکوهیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
اختلاف کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
در اصطلاح فارسی امروزین، ضامن یکدیگر شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تضامن در ’شرکت تضامنی’ و امثال آن از کلمات مجعول است. در کتب لغت بجای آن تضمین و تضمن را قید کرده اند. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات سال اول شمارۀ 2) ، (اصطلاح حقوقی) نوعی از تعهد است که: 1- در صورت تعدد طلبکاران هر یک از آنان حق دریافت تمام طلب را از بدهکاران داشته باشند و این تضامن مثبت نامند. این نوع تضامن عملاً کم اتفاق می افتد. 2- در صورت تعدد بدهکاران هر یک از آنان مسؤول پرداخت تمام دین باشند و این را تضامن منفی نامند. (از فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خویشتن را کر نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تصام فلان عن الحدیث، اری من نفسه انه اصم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : و عبداﷲ بن عزیز راه تغافل و تصامم از آن معاذیر و اعراض از مضمون آن طوامیر پیش گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 89). و از دعوت مرگ تغافل و تصامم میسازیم تا کمند قضا در گردن افتد و بند اجل محکم گردد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 180). محمد امین حماد را گفت شنیدی تصامم نمود. (جهانگشای جوینی).
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ)
همدیگر را بوییدن، نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تشام و تشمیم شود
لغت نامه دهخدا
فراهم شدن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آمدن. (آنندراج). فراهم شدن بعض قوم بر بعضی دیگر. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) : تضاموا حتی تتاموا مائهرجل. (اقرب الموارد) ، کشیده شدن به سوی چیزی و فراهم آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تذامم
تصویر تذامم
همدیگر را نکوهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضاجم
تصویر تضاجم
اختلاف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضامن
تصویر تضامن
ضامن یکدیگر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصامم
تصویر تصامم
خود را به کری زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشامم
تصویر تشامم
همدیگر را بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضامن
تصویر تضامن
((تَ مُ))
ضامن یکدیگر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصامم
تصویر تصامم
((تَ مُ))
خود را به کری زدن، تظاهر به ناشنوایی کردن
فرهنگ فارسی معین
ضامن یکدیگر شدن، کفیل یکدیگر شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد