معنی تضام
- تضام
- فراهم شدن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراهم آمدن. (آنندراج). فراهم شدن بعض قوم بر بعضی دیگر. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) : تضاموا حتی تتاموا مائهرجل. (اقرب الموارد) ، کشیده شدن به سوی چیزی و فراهم آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
