جدول جو
جدول جو

معنی تصفح - جستجوی لغت در جدول جو

تصفح
پژوهش، بدقت ملاحظه کردن چیزی را نیک دیدن ژرف نگریستن رسیدگی و جستجو کردن، کتابی راصفحه بصفحه وبدقت مطالعه کردن، ژرف نگری، جستجو، جمع تصفحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصفح
چیزی را به دقت ملاحظه کردن، رسیدگی و جستجو کردن، کتابی را صفحه به صفحه و بادقت مطالعه کردن
تصویری از تصفح
تصویر تصفح
فرهنگ فارسی عمید
تصفح
((تَ صَ فُّ))
چیزی را به دقت نگریستن، کتابی را صفحه به صفحه و به دقت مطالعه کردن
تصویری از تصفح
تصویر تصفح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متصفح
تصویر متصفح
ملاحظه کنندۀ صفحه به صفحه
فرهنگ فارسی عمید
نگرنده خواننده تامل کننده نظر کننده ملاحظه کننده: و آخر ختم بر مضاحکی چند و هزلیات کنم تا متصفحان این کتاب... بدان تفرجی کنند جمع متصفحین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفح
تصویر اصفح
مرد پهن پیشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیح
تصویر تصفیح
پهن کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفق
تصویر تصفق
دو دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفت
تصویر تصفت
چالاک و توانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصحف
تصویر تصحف
کلمه ای که طور دیگر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبح
تصویر تصبح
بامداد خفتن، پگاه خفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصافح
تصویر تصافح
مصافحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصح
تصویر تفصح
به تکلف فصاحت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصافح
تصویر تصافح
((تَ فُ))
دست دادن، دست هم رابه هنگام دیدار فشردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصافح
تصویر تصافح
مصافحه کردن، با هم دست دادن، دست یکدیگر را فشردن در موقع ملاقات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفح
تصویر صفح
روی برگرداندن، اعراض کردن کناره هر چیز، جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفح
تصویر صفح
((صَ فْ))
درگذشتن از گناه کسی، روی گردانیدن، طرف و کناره چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفح
تصویر صفح
رو بر گرداندن، اعراض کردن، درگذشتن از گناه کسی، کنارۀ هر چیزی، جانب، کنار و پهلوی شخص، رخسار، پهنای شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصفحات
تصویر تصفحات
جمع تصفح
فرهنگ لغت هوشیار
پژوهیدن بدقت ملاحظه کردن چیزی را ژرف نگریستن، کتابی را صفحه بصفحه و بدقت مطالعه کردن
فرهنگ لغت هوشیار