- تصعد
- دشوار آمدن و شاق گردیدن، بالا رفتن
معنی تصعد - جستجوی لغت در جدول جو
- تصعد
- بالا رفتن، دشوار آمدن
- تصعد ((تَ صَ عُّ))
- بالا رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرایازی
جنبیدن و لرزیدن
دشوار کردن
بالا رفتن، صعود کردن
کج کردن روی از روی خودپسندی
پراکنده شدن
پیش آمدن
صید کردن
قیام نمودن به امر کسی
وعید کردن
پیچیده شدن موی سر
صعود کردن، بالا رفتن، بالا بردن
صعود کردن، بالا رفتن، بالا برآمدن، بالا رفتن چیزی به نسبت و درجۀ معینی
پیچ پیچ شدن موی سر، پیچیده شدن موی
وعدۀ بد دادن، بیم دادن، ترساندن، از عاقبت بد ترسانیدن
مایعی که آن را بجوشانند تا مقداری از آن تبخیر شود و طعم یا رنگش تغییر کند، تبخیر شده
فرا یازگاه فرا یاز بالا رو (آسانسور) محل برآمدن محل صعود، جمع مصاعد. برجای بلند برآمده، تبخیر شده: نور گل اندر گلابدان نرسیده قطره بر او چیست چون گلاب مصعد. (منوچهری)، پاک شده خالص گشته
محل صعود
دشواری، گزند شکنجه بلندی، درخت غار (واژه پارسی است وقار تازی گشته آن) گردوی امریکایی