- تصدیر
- نوشتن عنوان و صدر نامه
معنی تصدیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تصدیر
- ردالعجزعلی الصدر، صادر کردن، نوشتن چیزی در صدر کتاب یا نامه
- تصدیر ((تَ))
- آغاز کردن، در صدر مجلس نشاندن، در آغاز کتاب یا نامه مطلبی را نوشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگاره
گواهینامه، هایش
ارج گذاری، سرنوشت
سست کردن
بخل کردن و منع نمودن
بانگیدن، سوت کشیدن سافوت زدن (سوت سافوت صفیر)، زرد گرداندن رنگ زرد زدن زرد اندایی
خرد کردن، کوچک کردن
روی بگردانیدن
دست بر دست زدن
راستگوی داشتن
جدا جدا کردن، درد سر رسانیدن، درد سر دادن
آوا بر آوردن، دستکوبی دست زدن
شکیب خواهی
نقش کردن و رسم نمودن صورت و شکل
سست گردیدن فدیه دادن
اندازه کردن، نصیب و قسمت، قضا و فرمان خداوند، سرنوشت
مکدر ساختن
گل اندایی، ریدن
سزاوار گردانیدن چیزی را
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
باعث زحمت و دردسر شدن، مزاحم شدن، دردسر دادن
بی حس کردن، کرخ کردن، سست کردن، بی حس کردن عصب
نصیب، قسمت و سرنوشتی که خداوند برای بندگان خود معین فرموده، قضا و فرمان خداوند، اندازۀ چیزی را نگه داشتن، اندیشیدن، تعیین قدر و مقدار، مقدر کردن، اندازه گرفتن
صورت کشیدن، درست کردن صورت چیزی، شکل کسی یا چیزی را نقش کردن، شکل و صورت کسی یا چیزی که بر روی کاغذ، دیوار و مانند آن کشیده شود
به راستی و درستی امری گواهی دادن، باور کردن، گواهی نامه، جواز، در علم منطق حکم کردن بر تصوری که در ذهن است
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
صورت کسی یا چیزی را کشیدن، تصویرگری، صورت سازی، جمع تصاویر، صورتی که بر کاغذ، دیوار و غیره کشند، شرح دادن، شرح و بیان، سه بعدی تصویری که عمق و حجم را نشان می دهد