جدول جو
جدول جو

معنی تشریج - جستجوی لغت در جدول جو

تشریج
(اِ هَِ)
دوختن نه محکم. (تاج المصادر بیهقی). دوردور بخیه زدن جامه را، بند بستن خریطه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دوال در گوشۀ جامه دان کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشریق
تصویر تشریق
روشن ساختن، نور انداختن، زیباروی شدن، به سوی مشرق توجه کردن، خشکانیدن گوشت در آفتاب، سه روز بعد از عید قربان که در قدیم عرب ها گوشت های قربانی را خشک می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
شریف گردانیدن، بزرگ داشتن، بلند کردن، بزرگوار نمودن، خلعت
تشریف آوردن: آمدن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار می رود
تشریف بردن: رفتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تشریف داشتن: حضور داشتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخریج
تصویر تخریج
خارج ساختن، بیرون کردن، بیرون آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشرین
تصویر تشرین
دو ماه از سال شمسی کشورهای عربی
تشرین اول: ماه دهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین ایلویل و تشرین ثانی، مطابق با اکتبر
تشرین ثانی: ماه یازدهم از سال شمسی کشورهای عربی، بین تشرین اول و کانون اول، مطابق با نوامبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشرید
تصویر تشرید
راندن، پراکندن شریعت آوردن آیین نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریج
تصویر تبریج
برج بنا نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریج
تصویر تسریج
موی بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
نیک بیان کردن و نیک هویدا کردن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضریج
تصویر تضریج
سخن آرایی، فراخ گریبانی فراخ کردن گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریر
تصویر تشریر
خشکاندن به آفتاب، به نام کردن سرشناس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریم
تصویر تشریم
شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریز
تصویر تشریز
آزار رسانی، دشنامگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخریج
تصویر تخریج
بیرون آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تازی از لاتین ماه های رومی: تشرین یکم و تشرین دویم میان ماه های ایلول و کانون یکم دو ماه از ماههای مشهور به (شهور رومی) : تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریج
تصویر تحریج
سوگند مندی، سوگند بسیار بر زبان راندن، در فشار گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریک
تصویر تشریک
همباز گرداندن هنبازاندن همبازش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریق
تصویر تشریق
نور انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
بزرگوار کردن، حرمت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریع
تصویر تشریع
بیان کردن شریعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخریج
تصویر تخریج
((تَ))
یاد دادن، آموختن، بیرون آوردن، بیرون کردن، نفی بلد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدریج
تصویر تدریج
((تَ))
درجه به درجه پیش رفتن، آهسته آهسته کاری را انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرین
تصویر تشرین
((تِ))
نام دو ماه از ماه های رومی، تشرین اول و تشرین دوم که بین ایلول و کانون اول واقع اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریک
تصویر تشریک
((تَ))
شریک کردن، شرکت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریک
تصویر تشریک
شراک بستن نعلین، بستن بند نعلین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریق
تصویر تشریق
((تَ))
روشن کردن، به سوی مشرق توجه کردن، نهادن پاره های گوشت در آفتاب تا خشک شود. ایام، سه روز پس از عید قربان که در آن، در قدیم گوشت های قربانی را خشک می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
((تَ))
بزرگ داشتن، خلعت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریع
تصویر تشریع
((تَ))
شریعت آوردن، آیین نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرید
تصویر تشرید
((تَ))
راندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
باز شکافی، کالبدشناسی
فرهنگ واژه فارسی سره