پراگنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تفریق. (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغه) (از المنجد) : شتّته اﷲ، فرّقه . (متن اللغه) : و التماس کردند که نظام الفت و اجتماع کلمت ایشان از تشتیت و تفریق صیانت فرمایند. (ترجمه تاریخ یمینی). تا روزگار که مفرق احباب و ممزق اصحاب است در میان آمد و جمع ایشان به تفریق و تشتیت رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 308)
پراگنده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تفریق. (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغه) (از المنجد) : شتّته اﷲُ، فرّقه ُ. (متن اللغه) : و التماس کردند که نظام الفت و اجتماع کلمت ایشان از تشتیت و تفریق صیانت فرمایند. (ترجمه تاریخ یمینی). تا روزگار که مفرق احباب و ممزق اصحاب است در میان آمد و جمع ایشان به تفریق و تشتیت رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 308)
توشه دادن کسی را، نیک بریدن چیزی را، بت ّ یعنی طیلسان دادن کسی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و منه حدیث علی رضی اﷲ عنه لقنبر: تبتهم، ای اعطهم بالبتوت. (منتهی الارب). رجوع به تبتت شود
توشه دادن کسی را، نیک بریدن چیزی را، بَت ّ یعنی طیلسان دادن کسی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و منه حدیث علی رضی اﷲ عنه لقنبر: تبتهم، ای اعطهم بالبتوت. (منتهی الارب). رجوع به تبتت شود
اقامت کردن در زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان. (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود، بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از المنجد)
اقامت کردن در زمستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در شهری به زمستان. (از المنجد). و رجوع به تشتّی شود، بسنده بودن زمستان را. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از المنجد)
دعا کردن کسی راکه عطسه زند. (دهار). دعای عطسه گفتن یا عام است و منه حدیث: زواج فاطمه علیها الصلوه و السلام فاتاهما فدعا لهما و شمت علیهما ثم خرج. و دعای عطسه مسنون است نزد شافعی و دیگران مر شنونده را و مشهور از مالکیه وجوب آن است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دعاکردن عطسه کننده را. (از اقرب الموارد) ، خائب و خاسر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فراهم آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دعا کردن کسی راکه عطسه زند. (دهار). دعای عطسه گفتن یا عام است و منه حدیث: زواج فاطمه علیها الصلوه و السلام فاتاهما فدعا لهما و شمت علیهما ثم خرج. و دعای عطسه مسنون است نزد شافعی و دیگران مر شنونده را و مشهور از مالکیه وجوب آن است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دعاکردن عطسه کننده را. (از اقرب الموارد) ، خائب و خاسر گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فراهم آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
زمستان جای مقام کردن. (تاج المصادر بیهقی). زمستان کردن. (زوزنی). به جایی در زمستان اقامت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اقامت کردن در شهر ایام سرما. (از متن اللغه) (از المنجد) ، در زمستان دامنۀ کوه راچراگاه کردن. (از متن اللغه). و رجوع به شتا شود
زمستان جای مقام کردن. (تاج المصادر بیهقی). زمستان کردن. (زوزنی). به جایی در زمستان اقامت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اقامت کردن در شهر ایام سرما. (از متن اللغه) (از المنجد) ، در زمستان دامنۀ کوه راچراگاه کردن. (از متن اللغه). و رجوع به شتا شود