جدول جو
جدول جو

معنی تشاکی - جستجوی لغت در جدول جو

تشاکی
گلگی: گله داشتن از یکدیگر شکایت کردنگله کردن
تصویری از تشاکی
تصویر تشاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تشاکی
((تَ))
از یکدیگر شکایت کردن، گله کردن
تصویری از تشاکی
تصویر تشاکی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متشاکی
تصویر متشاکی
گرزیتار (شکایت کننده) گله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشاکل
تصویر تشاکل
همشکل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشاجی
تصویر تشاجی
استوار و قوی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباکی
تصویر تباکی
به دروغ گریه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشاکل
تصویر تشاکل
هم شکل شدن مانند هم شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تباکی
تصویر تباکی
گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تباکی
تصویر تباکی
((تَ))
گریه دروغی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشاکل
تصویر تشاکل
((تَ کُ))
مانند هم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دادخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشکی
تصویر تشکی
گله کردن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت و گله کننده، دادخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکی
تصویر تشکی
شکایت کردن، شکوه داشتن، گله کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشکی
تصویر تشکی
((تَ شَ کِّ))
شکایت کردن، گله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
شکایت کننده، گله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
Complainant, Complaining
دیکشنری فارسی به انگلیسی
истец , жалующийся
دیکشنری فارسی به روسی
позивач , скаржливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
powód, narzekający
دیکشنری فارسی به لهستانی
原告 , 抱怨的
دیکشنری فارسی به چینی
reclamante, queixoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
querelante, lamentoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
plaignant, plaintif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
शिकायतकर्ता , शिकायत करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
مدّعٍ , شاكيٌ
دیکشنری فارسی به عربی
원고 , 불평하는
دیکشنری فارسی به کره ای
תובע , מתלונן
دیکشنری فارسی به عبری
原告 , 不平を言う
دیکشنری فارسی به ژاپنی