معنی تشاکل - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تشاکل
تشاکل
تشاکل
با یکدیگر مانیدن. (زوزنی). بهم مانیدن. (دهار). مشابه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن. (آنندراج) (از متن اللغه). تماثل. (اقرب الموارد) (المنجد) ، موافقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توافق. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
مشاکل
مشاکل
مانند، مشابه، هم شکل در علم عروض از بحور شعر بر وزن فاعلاتن مفاعیلن مفاعیلن
فرهنگ فارسی عمید
تاشکل
تاشکل
زِگیل، ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا می شود اما درد ندارد سِگیل، وِردان، واروک، واژو، بالو، گَندُمِه، آزَخ، زَخ، زوخ، آژَخ، ژَخ، ثُؤلول
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.