معنی تشکی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تشکی
تشکی
- تشکی
- دهی از دهستان سرطا، بخش رامهرمز شهرستان اهواز. 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه رامهرمز و محصول آنجاغلات و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تشکی
- تشکی
- گله کردن. (تاج المصادر بیهقی). گله کردن از کسی. (زوزنی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شکوه کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شکوه ساختن زن تا دوغ زند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا