- تسویف
- مماطله کردن
معنی تسویف - جستجوی لغت در جدول جو
- تسویف
- وعدۀ امروزو فردا دادن، مماطله کردن، اختیار تام دادن در کاری به کسی که هرچه بخواهد بکند
- تسویف ((تَ))
- تأخیر کردن، درنگ کردن، کار را به فردا گذاشتن، وعده های دروغ دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترسانیدن کسی را
گرد گرداندن گرد گرد دادن (گرد گرد طواف)
سقف کردن خانه را
برابر کردن، مساوی کردن
بیاراستن
دستنبد پوشیدن
مهتر کردن، سیاه کردن
برابر کردن مساوی ساختن یکسان کردن
ناشتا شکستن، بها پیش دادن ارموناندن
دنبال کردن
تهی کردن
سیاه کردن، کنایه از نوشتن
عطا کردن، روا داشتن، روا کردن
برای خانه سقف ساختن، کسی را اسقف گردانیدن
مساوی کردن، برابر کردن، یکسان کردن، هم سطح کردن
آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن، اغوا کردن، به گمراهی افکندن
جوف و درون چیزی
ترسانیدن، بیم دادن
برابرشدن
زمانگذرانی (دفع الوقت) پدافند پس نهی