جدول جو
جدول جو

معنی تسمببو - جستجوی لغت در جدول جو

تسمببو
سوسک سرگین بر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسبب
تصویر تسبب
سبب شدن، سبب جستن، طلب اسباب کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بُوْ)
تامبوف. شهری است در روسیۀ شوروی که 121300 تن سکنه دارد. قاموس الاعلام ترکی در ذیل کلمه ’تامبوف’ آرد: نام شهر و مرکز ایالتی است بهمین نام در روسیه و در 508هزارگزی جنوب شرقی مسکو بر کنار رود ’تزنه’ واقع است و 27000 تن سکنه و مدرسه نظامی و مدرسه مخصوصی برای دختران اعیان و کارخانه های زاج و دستگاههای طناب بافی و غیره دارد. تجارت آنجا پررونق است و تزار میخائیل رومانف این شهر را بسال 1636 میلادی بنا نهاده است. رجوع بمادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
نوعی لباس، سلسله دوزو زنجیره ای. (دیوان البسۀ نظام قاری) :
چو بنمود در تسملو آن زره
گریبان از اوحدی گفت زه.
نظام قاری (دیوان البسه ص 182).
یکی زره ببر از تسملو درافکنده
یک از قوارۀ جیبش به پیش روی سپر.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سبب قرار دادن. تسبب الیه، جعله الیه سبباً. (از متن اللغه). سبب شدن: تسبب بالامر، کان سبیاً له . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، زحمت کشیدن (ناظم الاطباء) ، خواستن اسباب. (ازاقرب الموارد) (از المنجد) ، توسل: تسبب به الیه، توسّل. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسبب
تصویر تسبب
سبب سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبب
تصویر تسبب
((تَ سَ بُّ))
سبب شدن، سبب جستن، راه جستن، زحمت کشیدن
فرهنگ فارسی معین
چسن بائو
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سوسک، سرگین غلتان
فرهنگ گویش مازندرانی