جدول جو
جدول جو

معنی تسقف - جستجوی لغت در جدول جو

تسقف
(اَ فَ / اَ نَ فَ)
حاکمی ترسایان کردن. (مجمل اللغه). اسقف شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توقف
تصویر توقف
بازایستادن، درنگ کردن، ثابت ماندن، اقامت، کنایه از رکود، وقفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلقف
تصویر تلقف
چیزی را به سرعت ربودن
لقمه را به سرعت فرو بردن
چیزی را به سرعت فراگرفتن و ازبر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسقیف
تصویر تسقیف
برای خانه سقف ساختن، کسی را اسقف گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسقف
تصویر اسقف
پیشوا، خطیب و واعظ عیسوی، بالاتر از کشیش
اسقف اعظم: اسقفی که بر سایر اسقف های یک ناحیه ریاست دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسقف
تصویر مسقف
سقف دار، جایی که سقف داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ سَقْ قِ)
اسقف شونده. (آنندراج). پیشوای بزرگ ترسایان شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسقف شود، سقف دار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توقف
تصویر توقف
درنگ کردن، ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلف
تصویر تسلف
وام گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقف
تصویر تلقف
فرو خوردن، فراگیری یاد گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرف
تصویر تسرف
مکیدن و خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسقط
تصویر تسقط
سخن چینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسقی
تصویر تسقی
سیر آبی فرو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسقیف
تصویر تسقیف
سقف کردن خانه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقف
تصویر اسقف
واعظ وخطیب عیسویان دراز خمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسقف
تصویر مسقف
خانه پوشیده، سقف دار، با پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسقف
تصویر مسقف
((مُ سَ قَّ))
سقف دار
فرهنگ فارسی معین
((اُ قُ))
از یونانی گرفته شده به معنای پیشوای عیسوی که مرتبه اش از کشیش بالاتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توقف
تصویر توقف
((تَ وَ قُّ))
ایستادن. درنگ کردن، ثابت ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توقف
تصویر توقف
ایست، درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توقف
تصویر توقف
Cessation, Discontinuance, Discontinuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cessation, interruption
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cesación, discontinuidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توقف
تصویر توقف
निरसन , समाप्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توقف
تصویر توقف
penghentian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توقف
تصویر توقف
การหยุด , การหยุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توقف
تصویر توقف
stopzetting, onderbreking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cessação, interrupção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توقف
تصویر توقف
cessazione, interruzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توقف
تصویر توقف
停止 , 中断
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توقف
تصویر توقف
zaprzestanie, przerwanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توقف
تصویر توقف
припинення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توقف
تصویر توقف
Einstellung, Unterbrechung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توقف
تصویر توقف
прекращение , прекращение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توقف
تصویر توقف
הפסקה , הפסקה
دیکشنری فارسی به عبری