جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مسقف

مسقف

مسقف
نعت مفعولی از تسقیف. رجوع به تسقیف شود، خانه پوشیده. (آنندراج). بیت سقف دار. (از اقرب الموارد). خانه آسمانه کرده. (دهار). صاحب سقف. باسقف. با آسمانه. آسمانه دار. پوشیده. سرپوشیده. پوشانیده. باپوشش.
- مسقف کردن، سقف زدن. باسقف کردن. آسمانه زدن.
، درازبالا. (منتهی الارب). طویل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اسقف

اسقف
پیشوا، خطیب و واعظ عیسوی، بالاتر از کشیش
اسقف اعظم: اسقفی که بر سایر اسقف های یک ناحیه ریاست دارد
اسقف
فرهنگ فارسی عمید