- تسرق
- اندک اندک دزدی کردن
معنی تسرق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوخته شدن
دروغ بافتن، پارگی، فراخدستی بخشندگی
آفتاب گرفتن
راه کردن و راه یافتن
دزد خواندن دزد دانستن
همه گیری فراگیری
مکیدن و خوردن
مبادرت کردن، شتافتن
به سوراخ خزیدن، تراوش
بازار جستن بازار جست
خوی کردن خوییدن، ریشه دوانی ریشه دواندن عرق کردن خوی کردن خوی بر افشاندن، بیرون شدن رطوبت زیادی گیاهان بصورت بخار، ریشه دواندن درخت در زمین، جمع تعرقات
پراکنده شدن، پریشان شدن
غلتیدن، بر خود پیچیدن
بر گگی پردازگی برگه شدن، برگ خوردن جانور -1 برگ خوردن شتر و غیره، ورقه ورقه شدن جسمی، جمع تورقات
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، جدا شدن
شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری
راه یافتن، راه پیدا کردن به سوی چیزی یا کسی
بازار جستن و خرید و فروش کردن، بازارگرمی کردن
ورق زدن کتاب و مجله برای آشنایی اجمالی آن، ورقه ورقه شدن جسمی
عرق کردن، در علم زیست شناسی خارج شدن رطوبت زیادی گیاهان به صورت بخار از منافذ و روزنه های برگ ها
سوختن، سوخته شدن
پوشیده شدن، فرو هشتگی سستی دراندام پارسی تازی گشته سرده پرند سپید
((~ء مُ تَ رِ قِ))
فرهنگ فارسی معین
پنج روز آخر سال به نامهای اهنود، اشتود، سپنتمد، و هوخشتر و هیشتوایشت که مأخوذ از نام پنج فصل گاثه ها می باشد، در ایران باستان هر ماه سی روز بوده است بنابراین به آخر سال یعنی پایان اسفند، پنج روز می افزودند تا سال سیصد و شصت و پنج روز شود، بهیزک، پنجه دزدیده