جدول جو
جدول جو

معنی تسخیل - جستجوی لغت در جدول جو

تسخیل(اِ)
عیب کردن، ضعیف شمردن و به ضعف نسبت کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و این لغت هذیلیه است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، سست هسته بار آوردن خرمابن و صاحب باردانۀ سخت ناشده گردیدن و بار آوردن یا بیفگندن بار را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تسخیل
عیب کردن
تصویری از تسخیل
تصویر تسخیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
رام کردن، فرمان بردار کردن، مغلوب کردن، به کار بی مزد واداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
سهل کردن، آسان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسخین
تصویر تسخین
گرم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
به رایگان دادن چیزی در راه خدا، آب رایگان به همه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسجیل
تصویر تسجیل
مسجل کردن، ثابت و محکم کردن، حکم دادن، مهر کردن قباله، عهد و پیمان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
آراستن چیزی برای گمراه ساختن و فریب دادن، اغوا کردن، به گمراهی افکندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
بیاراستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبخیل
تصویر تبخیل
تهمت زدن کسی را، بخیل خواندن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیل
تصویر تسمیل
نرم زبانی، لایروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
آسانکرد آسان کردن سهل ساختن،جمع تسهیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسایل
تصویر تسایل
تند تازی سپاه، روانگی به هر سو ی، لورش (لور سیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
رام کردن، مطیع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کفش گرم خواستن، گرم کردن، گرمی خوردن گرم کردنبر گرمی چیزی افزودن، گرمی خوردن داروی گرم خوردن مقابل تبرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیل
تصویر تسفیل
پست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییل
تصویر تسییل
راندن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسجیل
تصویر تسجیل
((تَ))
ثابت و استوار کردن، مهر کردن قباله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
((تَ))
چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
((تَ))
رام کردن، مغلوب کردن، کار بی مزد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسخین
تصویر تسخین
((تَ))
گرم کردن، بر گرمی چیزی افزودن، گرمی خوردن، داروی گرم خوردن، مقابل تبرید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسویل
تصویر تسویل
((تَ))
به گمراهی افکندن، آراستن چیزی برای اغوا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
((تَ))
آسان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
شکست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
Facilitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
содействие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
Erleichterung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
полегшення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
ułatwienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
促进
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
facilitação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
facilitazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
facilitación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی