جدول جو
جدول جو

معنی تسخین

تسخین((تَ))
گرم کردن، بر گرمی چیزی افزودن، گرمی خوردن، داروی گرم خوردن، مقابل تبرید
تصویری از تسخین
تصویر تسخین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تسخین

تسخین

تسخین
کفش گرم خواستن، گرم کردن، گرمی خوردن گرم کردنبر گرمی چیزی افزودن، گرمی خوردن داروی گرم خوردن مقابل تبرید
فرهنگ لغت هوشیار

تسخین

تسخین
بمعنی کفش که در پا کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا

تسخین

تسخین
گرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). ضد تبرید. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). گرم کردن که مقابل سرد کردن باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا