- تسخط
- نا خشنود شدن
معنی تسخط - جستجوی لغت در جدول جو
- تسخط
- خشم گرفتن، ناخشنود شدن، ناخوش داشتن
- تسخط ((تَ سَ خُّ))
- خشم گرفتن، ناخشنود گشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیرگی، چیره دستی، چیره شدن
سخن چینی کردن
سخاوت کردن
مسخرگی، تمسخر
آویختگی
دست یافتن
پاک کردن بینی، افتان و خیزان رفتن
مسلط شدن، چیره شدن، دست یافتن بر کسی یا چیزی
رام گشتن، کار بی مزد کردن، به کار بی مزد گرفتن، ریشخند کردن
خشم گرفتن و ناخشنود شدن
رام شدن، بی مزد کار کردن
ریشخند، استهزا، برای مثال گر لطیفی زشت را در پی کند / تسخری باشد که او بر وی کند (مولوی - ۱۹۸)
چشم گرفتن، نا خشنودی، ضد رضا
خشم گرفتن بر کسی، ناخوش داشتن چیزی
خشم، غضب، ناخشنودی