معنی مسخط
مسخط
((مَ سَ خَ))
آن چه موجب خشم و سخط گردد، جمع مساخط
تصویر مسخط
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مسخط
مسخط
مسخط
خشم گرفتن و ناخشنود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مسلط
مسلط
چیره، چیره دست
فرهنگ واژه فارسی سره
تسخط
تسخط
نا خشنود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مسقط
مسقط
محل سقوط، جای افتادن
فرهنگ فارسی عمید
مسقط
مسقط
سقط کننده، ازبین برنده
فرهنگ فارسی عمید
مسخن
مسخن
گرم کننده، حرارت دهنده
فرهنگ فارسی عمید
مسخر
مسخر
تسخیر شده، تصرف شده، رام و مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تسخط
تسخط
خشم گرفتن، ناخشنود شدن، ناخوش داشتن
فرهنگ فارسی عمید
مسلط
مسلط
تسلط یافته، پیروز، چیره، برگمارده شده
فرهنگ فارسی عمید