جدول جو
جدول جو

معنی تستیر - جستجوی لغت در جدول جو

تستیر
(اِ ضِ)
پردگی کردن. (تاج المصادر بیهقی). پردگی گردانیدن. (زوزنی). پردگی کردن دختر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پوشیده کردن و پرده بستن. (غیاث اللغات) (آنندراج). پنهان ساختن. (از متن اللغه). پوشیده کردن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تستیر
در پرده داشتن
تصویری از تستیر
تصویر تستیر
فرهنگ لغت هوشیار
تستیر
((تَ))
پوشانیدن، در پرده داشتن
تصویری از تستیر
تصویر تستیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بستیر
تصویر بستیر
(پسرانه)
نوعی فرش با نقش های خیلی زیبا (نگارش کردی: بهستر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
رام کردن، فرمان بردار کردن، مغلوب کردن، به کار بی مزد واداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسعیر
تصویر تسعیر
نرخ گذاشتن، بها و ارزش چیزی را معین کردن، برای جنسی نرخ تعیین کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیر
تصویر استیر
سیر، واحد اندازه گیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم یا ۱۶ مثقال یا یک چهارم من تبریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
راندن، روانه کردن، به راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسطیر
تصویر تسطیر
خط کشی کردن، سطربندی کردن، نوشتن، سخن های پریشان و افسانه سر هم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقتیر
تصویر تقتیر
نفقه را بر عیال تنگ گرفتن، عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن، در دادن نفقه بخیلی کردن، برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان و بخور
فرهنگ فارسی عمید
(اِتِ)
شهری است در اتریش علیا در 28 میلی جنوب شرقی لینتس نزدیک خط آهن، دارای 17592 تن سکنه (در سنۀ 1900 میلادی). در ملتقای مصب نهر استیر با نهر انّس بر فراز تپۀ بلندی کاخ پرنس لامبرگ که از آثار قرن 10 میلادی است، بنا شده. کلیسای آن بطرز معماری گتی میباشد و در 1443- 1522 میلادی ساخته اند. این شهر عمده مرکز صنایع فولادی و آهن اتریش علیا می باشد و کار خانه تفنگ سازی که در تاریخ 1830 میلادی بتوسط یوزف ورندل بنا شده بزرگترین کارخانه های اتریش میباشد، و از سنۀ1830 ببعد دوچرخه سازی و تهیۀ ادوات و آلات برقی نیزبصنایع سابق اضافه شده. این سرزمین مسقط رأس شاعر مشهور آلوئیس بلوموئر (1755- 1798 میلادی) میباشد. استیر در آخر قرن دهم میلادی بنا شده و کنت نشینی بوده که در ابتدا به استیریا تعلق داشت ولی در سنۀ 1192 میلادی به اتریش ملحق گردید. (دائره المعارف بریتانیکا) ، آسان داشتن، آسان شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). آماده گشتن کار: استیسر له الأمر
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقتیر
تصویر تقتیر
نفقه را بر عیال تنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیر
تصویر تفتیر
سست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویر
تصویر تسویر
دستنبد پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسایر
تصویر تسایر
با همروی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسعیر
تصویر تسعیر
نرخ نهادن، آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تستری
تصویر تستری
پارسی تازی گشته شوشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکیر
تصویر تسکیر
خبه کردن، چشم دیگری بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیر
تصویر تسفیر
راهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیر
تصویر استیر
مقداری باشد معین وآن شش درهم ونیم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسطیر
تصویر تسطیر
نوشتن، فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریر
تصویر تسریر
شادمان کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
رام کردن، مطیع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسحیر
تصویر تسحیر
سحری خورانیدن، سحری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیر
تصویر تسمیر
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیر
تصویر استیر
((اِ))
یک چهلم من، سیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
((تَ))
راندن، روانه کردن، بیرون کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسعیر
تصویر تسعیر
((تَ))
نرخ گذاشتن برای چیزی، بها تعیین کردن، تبدیل ارز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسطیر
تصویر تسطیر
((تَ))
خط کشی کردن، سطربندی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
((تَ))
رام کردن، مغلوب کردن، کار بی مزد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسایر
تصویر تسایر
((تَ یُ))
روان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقتیر
تصویر تقتیر
((تَ))
در دادن نفقه به عیال و اولاد سخت گرفتن، بو بلند کردن از غذا، گوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفتیر
تصویر تفتیر
((تَ))
سست گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
شکست
فرهنگ واژه فارسی سره