جدول جو
جدول جو

معنی تزلف - جستجوی لغت در جدول جو

تزلف
(اَ نَ)
فراپیش شدن. (تاج المصادر بیهقی). پیش درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقدم. (اقرب الموارد) (متن اللغه) (المنجد) ، تقرب. (متن اللغه) (اقرب الموارد) (المنجد) ، متفرق شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تزلف
پیش در آمدن، پراکنده شدن
تصویری از تزلف
تصویر تزلف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکلف
تصویر تکلف
رنج و سختی بر خود نهادن، به خود رنج دادن، تظاهر کرن به امری، کاری به مشقت و خلاف عادت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
خلاف کردن، خلاف وعده کردن، خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن، عقب ماندن، واپس ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالف
تصویر تالف
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزلف
تصویر مزلف
پسری که سرش زلف بلند و آراسته دارد، کنایه از ویژگی مردی که مورد سوء استفاده جنسی مردان دیگر قرار گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصلف
تصویر تصلف
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، لاف زدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ زَلْ لِ)
پیش درآینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که پیش می آید و سبقت می گیرد و جلو می رود. (ناظم الاطباء) ، متفرق شونده. (آنندراج). متفرق و پراکنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزلف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزلح
تصویر تزلح
چشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های فارسی گویان که به شیوه تازی از زلف پارسی این واژه را ساخته اند زلف دار گیسدار آنکه دارای زلف است، معشوق زلف دار، پسری که زلف آراسته دارد ژیگولو. توضیح مزلف بروزن معظم کلمه مجعولی است که از زلف ساخته اند. محمد اسحق شوکت گوید: مزلف است رخ خامه ام ز بخت سیاه سواد شام فراقم خط لب جام است. (دکتر خیام پور)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالف
تصویر تالف
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلف
تصویر تکلف
رنج چیزی را کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغلف
تصویر تغلف
نیام یابی (نیام غلاف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلف
تصویر تسلف
وام گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصلف
تصویر تصلف
لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلخ
تصویر تزلخ
لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلق
تصویر تزلق
زیور گرفتن، خوش گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلل
تصویر تزلل
لغزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلیف
تصویر تزلیف
دراز گویی کش دادن سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزنف
تصویر تزنف
خشمگین گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزهف
تصویر تزهف
اعراض کردن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدلف
تصویر تدلف
نزدیک شدن، رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزخف
تصویر تزخف
نیکو وآراسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
باز ایستادن، تاخر، باز پس ماندن، خلاف کردن در وعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلع
تصویر تزلع
بشکافتن، شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلف
تصویر تکلف
((تَ کَ لُّ))
خود را به رنج افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزلف
تصویر مزلف
((مُ زَ لَّ))
زلف دار، ژیگولو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تألف
تصویر تألف
((تَ أَ لُّ))
دوست شدن، الفت یافتن، دمساز شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
((تَ خَ لُّ))
خلاف کردن، خلاف وعده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
سپس ماندن، واپس کشیدن، بازماندن، دنبال افتادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصلف
تصویر تصلف
((تَ صَ لُّ))
لاف زدن، تملّق گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلف
تصویر تکلف
آلایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
سرپیچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
Infraction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
нарушение
دیکشنری فارسی به روسی