- تریاق
- معرب تریاک و آن دوائی مرکب است معروف که چند را کوفته و با شربت آمیزند داروئی است که مضرات زهرها را دفع میکند
معنی تریاق - جستجوی لغت در جدول جو
- تریاق
- ترکیبی از داروهای مسکّن و مخدّر که در طبّ قدیم به عنوان ضد درد و ضد سم به کار می رفته، پادزهر، پازهر، داروی ضد زهر، تریاک،
برای مثال هرغمی را فرجی هست ولیکن ترسم / پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید (سعدی۲ - ۴۴۶)
تریاق فاروق: در پزشکی نوع اعلای تریاق
- تریاق ((تَ))
- پادزهر، پازهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ریق، آب دهن ها
تریاک
طبق چوبین، طبقی که از شاخ بید بافند
شیره ای میباشد که از پوست خشخاش گرفته میشود و از آن مرفین میگیرند، و بمعنی پادزهر هم گفته اند بعربی تریاق گویند یونانی اپیون نارکوک مهانول پاد زهر پا زهر ضد سموم، شیره میوه گیاه خشخاش که با تیغ میگیرند. این شیره در ابتدای خروج از میوه کپسول شکل خشخاش سفید رنگ است ولی در مجاورت هوا تغییر رنگ داده ابتدا زرد و بعدا قهوه یی رنگ میشود. شیره حاصل حاوی آلکالوئید بسیار است افیون. یا تریاک فاروق. تریاق فاروق
ترکی نگهبانی
ترنیان، سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، ترینان
شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم و نارسئین است، در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه و اسهال مؤثر است، ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون، پادزهر، تریاق، برای مثال اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم / وگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک (حافظ - ۶۰۴)
بنگرید به تریاق
سین از مرغان شکاری
جمع تریاق
محل تریاق مکان پاد زهر
نوشگیا نوشگیا پخت و در آن برنشست - رهگذر زهر به تدبیر بست (نظامی)
تریاق کبیر: ابر پازهر آمیزه ای است از هفتاد دارو
پازهر
محل تریاق آنجا که پاد زهر بسیار باشد
مومیایی را گویند
در پزشکی نوع اعلای تریاق