- ترکه
- آنچه مال و متاع از مرده بماند
معنی ترکه - جستجوی لغت در جدول جو
- ترکه
- هر چیز متروک، وامانده، میراث
- ترکه
- شاخۀ باریک و دراز که تازه از درخت بریده باشند
- ترکه ((تَ رِ کِ))
- میراث، مالی که از مرده به جا مانده باشد
- ترکه ((تَ کِ))
- شاخه باریک و دراز که از درخت بریده باشند، مجازاً لاغر، باریک اندام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ماهی یونس
اشکوب زیرین، اشکوب دوزخ زیرین زیر پایه، ته تک، فرود در تازی درکه زیر، پایه های پایه و درجه زبر پایه ته تک، نشیب سرازیری، طبقه پایین، طبقه دوزخ جمع درکات
آبگیر، تالاب
اخاذی
منفجره
استخر کوچک، حوض آب
به استثنای، غیر از
جنبه نشانه هایی که رفتار وات ها را می نمایانند: زبر زیر پیش، جنبش چال اورز
ارث و میراث و ترکه
تخم مرغان، زن ناشوی، مرغ ناچریده
باطل و سخن بیفایده
ترکی کلنگ
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
ترک دار
استوار گردیدن و صاحب وقار بودن
تیر کش _ تیردان
همگری هم آمیزی، بر هم نشینی -1 استوار شدن بر هم نشستن، سواری
نوعی بازی که از ماده قابل انفجار درست کنند
تازگی از نعمت و آسایش، نعمت و فراخی طعام خوشمزه آسودگی و دولتمندی، استراحت و تنعم
آبراه تنگه، آبشخوار، پایه نردبان، دهانه تالاب دهانه استخر، دهانه جوی دهانه جوی، راه آب آبراه، مجرای آب باریکی که مصنوعا برای اتصال دریا یا دو اقیانوس یا دو رود بیکدیگر حفر کرده باشند تنگه ترعه پاناما ترعه سوئز
ترشک
قوس و قزح، قوه وهم
لذت بردن
پولیکه با مکر و فریب از کسی بگیرند
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
مادینه تارک رهاییده وانهاده مونث تارک. یا تارکه دنیا. زنی که از دنیااعراض کرده زاهده
پارسی تازی گشته سرکه کبک ماده مایعی است با بوی بسیار زننده و طعم بسیار ترش که از اکسید شدن شرابها و نوشابه های الکلی دیگر که غلضت الکلی آنها زیاد نیست به دست می آید. سرکه رنگ کاغذ تورنسل را قرمز میکند بنابرین جسمی اسیدی است که در تجزیه الکتریکی مانند اسیدهای کانی ئیدروژن تولید میکند. جوهر سرکه. اسیدی است که مایع اصلی سرکه است و جزو اسیدهای قوی آلی است و امروزه به طریق مختلف صنعتی نیز آنرا تهیه میکنند اسید استیک. یا سرکه ده ساله. سرکه ای که ده سال از تولید آن گذشته باشد، کینه دیرینه
بالانک دام کوچک
تارک، ترک کننده، رها کننده