صدایی را گویند که هنگام تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (فرهنگ جهانگیری). (فرهنگ رشیدی). صدا و آوازی باشد که بوقت تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (برهان) (ناظم الاطباء). صدای انداختن تیر ازچلۀ کمان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اما درشعر فردوسی و اسدی که شاهد آورده اند سرپاس دیده شده به معنی گرز و اﷲ اعلم. (فرهنگ رشیدی) : دل سرکشان پر ز وسواس بود همه دشت پر بانگ ترناس بود. فردوسی (فرهنگ جهانگیری). کمان ابر و بارانش الماس بود همه کوه پر بانگ ترناس بود. اسدی (ایضاً)
صدایی را گویند که هنگام تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (فرهنگ جهانگیری). (فرهنگ رشیدی). صدا و آوازی باشد که بوقت تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (برهان) (ناظم الاطباء). صدای انداختن تیر ازچلۀ کمان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اما درشعر فردوسی و اسدی که شاهد آورده اند سرپاس دیده شده به معنی گرز و اﷲ اعلم. (فرهنگ رشیدی) : دل سرکشان پر ز وسواس بود همه دشت پر بانگ ترناس بود. فردوسی (فرهنگ جهانگیری). کمان ابر و بارانش الماس بود همه کوه پر بانگ ترناس بود. اسدی (ایضاً)
به رنگ ترنج. (ناظم الاطباء). به رنگ و هیأت ترنج. - ترنجی نمای، مانند ترنج. ترنجی. بگونه و شکل ترنج: ز پیروزه جامی ترنجی نمای که یک نیمه نارنج را بود جای. نظامی
به رنگ ترنج. (ناظم الاطباء). به رنگ و هیأت ترنج. - ترنجی نمای، مانند ترنج. ترنجی. بگونه و شکل ترنج: ز پیروزه جامی ترنجی نمای که یک نیمه نارنج را بود جای. نظامی
خیرالدین پاشا. وزیر و مورخ. وی در تونس به مقام های بزرگ و سپس به وزارت و از جانب سلطان عبدالحمید عثمانی در آستانۀ صدارت عظمی (1295 هجری قمری) رسید و در اصلاح امور کوشش کرد. آنگاه به عضویت مجلس اعیان منصوب گردید و تا پایان عمر در این شغل باقی بود. او راست: اقوام المسالک فی معرفه احوال الممالک. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 302). رجوع به اسماء المؤلفین ج 1 ستون 358 شود
خیرالدین پاشا. وزیر و مورخ. وی در تونس به مقام های بزرگ و سپس به وزارت و از جانب سلطان عبدالحمید عثمانی در آستانۀ صدارت عظمی (1295 هجری قمری) رسید و در اصلاح امور کوشش کرد. آنگاه به عضویت مجلس اعیان منصوب گردید و تا پایان عمر در این شغل باقی بود. او راست: اقوام المسالک فی معرفه احوال الممالک. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 302). رجوع به اسماء المؤلفین ج 1 ستون 358 شود
محمد بن علی بن الحسین بن احمد، مکنی به ابوبکر و معروف به نقاش. وی بدمشق از محمد بن حریم ومحمد بن عتاب زفتی و گروهی دیگر حدیث شنید و دارقطنی و جز او از وی روایت کنند. در رمضان 272 هجری قمری متولد شد و در شعبان 369 درگذشت. (از معجم البلدان) یحیی بن حسان بن حسان التنیسی البصری، مکنی به ابوزکریا. متوفی به سال 208 هجری قمری در مصر. ابوسعید گوید او را تصنیف هایی است ولی از آن تصنیفها نامی نبرده است. (از اسماء المؤلفین ج 2 ص 514). رجوع به معجم البلدان شود
محمد بن علی بن الحسین بن احمد، مکنی به ابوبکر و معروف به نقاش. وی بدمشق از محمد بن حریم ومحمد بن عتاب زفتی و گروهی دیگر حدیث شنید و دارقطنی و جز او از وی روایت کنند. در رمضان 272 هجری قمری متولد شد و در شعبان 369 درگذشت. (از معجم البلدان) یحیی بن حسان بن حسان التنیسی البصری، مکنی به ابوزکریا. متوفی به سال 208 هجری قمری در مصر. ابوسعید گوید او را تصنیف هایی است ولی از آن تصنیفها نامی نبرده است. (از اسماء المؤلفین ج 2 ص 514). رجوع به معجم البلدان شود
عباس بن عبدالله بن ابی عیسی الترقفی الباکسائی، مکنی به ابومحمد. یکی از ائمۀ اعیان و ازمکثرین است و از مجتهدان کثیرالحدیث و واسعالروایه و ثقه و صدوق و حافظ است. بطلب حدیث به شام رفت و ازگروهی حدیث شنید، از آن جمله محمد بن یوسف الفریابی است و از وی ابوبکر بن ابی الدنیا و اسماعیل بن محمد الصفار نحوی روایت دارند. او در سال 268 یا 267 هجری قمری درگذشت. و گفته اند ترقف اسم زنی است که این بدان نسبت دارد. (از معجم البلدان). و رجوع به ترقف شود
عباس بن عبدالله بن ابی عیسی الترقفی الباکسائی، مکنی به ابومحمد. یکی از ائمۀ اعیان و ازمکثرین است و از مجتهدان کثیرالحدیث و واسعالروایه و ثقه و صدوق و حافظ است. بطلب حدیث به شام رفت و ازگروهی حدیث شنید، از آن جمله محمد بن یوسف الفریابی است و از وی ابوبکر بن ابی الدنیا و اسماعیل بن محمد الصفار نحوی روایت دارند. او در سال 268 یا 267 هجری قمری درگذشت. و گفته اند ترقف اسم زنی است که این بدان نسبت دارد. (از معجم البلدان). و رجوع به ترقف شود
مراد عالم ارواح و عالم باطنی است. و مقابل آن آفاقی، عالم ظاهری و عالم اجسام است که دنیا باشد. (ازغیاث اللغات) (از آنندراج). ذهنی. مقابل عینی. و رجوع به انفس و آفاق شود، برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مانند آن. (یادداشت مؤلف)
مراد عالم ارواح و عالم باطنی است. و مقابل آن آفاقی، عالم ظاهری و عالم اجسام است که دنیا باشد. (ازغیاث اللغات) (از آنندراج). ذهنی. مقابل عینی. و رجوع به انفس و آفاق شود، برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مانند آن. (یادداشت مؤلف)