جدول جو
جدول جو

معنی ترناس

ترناس((تَ))
صدای زه کمان هنگام انداختن تیر، صدای برخورد گرز و شمشیر و سپر، آواز تار و تنبور، ترنگ
تصویری از ترناس
تصویر ترناس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ترناس

ترناس

ترناس
صدائی را گویند که هنگام تیر انداختن از چله کمان بیرون آید
ترناس
فرهنگ لغت هوشیار

ترناس

ترناس
صدایی که هنگام انداختن تیر از چلۀ کمان برآید، ترنگ، برای مِثال دل سرکشان پر ز وسواس بود / همه دشت پر بانگ ترناس بود (فردوسی - لغت نامه - ترناس)
ترناس
فرهنگ فارسی عمید

ترناس

ترناس
صدایی را گویند که هنگام تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (فرهنگ جهانگیری). (فرهنگ رشیدی). صدا و آوازی باشد که بوقت تیرانداختن از چلۀ کمان برآید. (برهان) (ناظم الاطباء). صدای انداختن تیر ازچلۀ کمان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). اما درشعر فردوسی و اسدی که شاهد آورده اند سرپاس دیده شده به معنی گرز و اﷲ اعلم. (فرهنگ رشیدی) :
دل سرکشان پر ز وسواس بود
همه دشت پر بانگ ترناس بود.
فردوسی (فرهنگ جهانگیری).
کمان ابر و بارانش الماس بود
همه کوه پر بانگ ترناس بود.
اسدی (ایضاً)
لغت نامه دهخدا

فرناس

فرناس
نیم خواب، خواب آلود، نام پسر فرناباذ یکی از درباریان اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی
فرناس
فرهنگ نامهای ایرانی

برناس

برناس
غافل، برای مِثال نامه ها پیش تو همی آید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱ - ۲۸۶)، نادان، خواب آلوده
برناس
فرهنگ فارسی عمید

فرناس

فرناس
غافل، نادان، برای مِثال نامه ها پیش تو همی آید / هم ز بیداردل هم از فرناس (ناصرخسرو - ۴۳۸)، خواب آلود
فرناس
فرهنگ فارسی عمید