سردابه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یقال: حفر ترمسه تحت الارض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حفر ترمسه، ای سرداباً. و در تاج العروس نویسد تاء زائد است. چه آن از رمس الشی ٔ است، پوشانید آنرا... (از اقرب الموارد)
سردابه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، یقال: حفر ترمسه تحت الارض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حفر ترمسه، ای سرداباً. و در تاج العروس نویسد تاء زائد است. چه آن از رَمَس َالشی ٔ است، پوشانید آنرا... (از اقرب الموارد)
وزنی معادل دو قیراط. (مفاتیح). وزنه ای که معادل هشت گندم و یا دو نخود باشد. (ناظم الاطباء). نصف دانگ که دو قیراط می شود. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب)
وزنی معادل دو قیراط. (مفاتیح). وزنه ای که معادل هشت گندم و یا دو نخود باشد. (ناظم الاطباء). نصف دانگ که دو قیراط می شود. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب)
دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش مینودشت شهرستان گرگان و در 27هزارگزی جنوب خاوری مینودشت و 3هزارگزی دوزین قرار دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و ارزن و لبنیات و حبوب و ابریشم است. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان بافتن پارچه های ابریشمی وشال است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص و ترجمه وحید ص 172 شود
دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش مینودشت شهرستان گرگان و در 27هزارگزی جنوب خاوری مینودشت و 3هزارگزی دوزین قرار دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و ارزن و لبنیات و حبوب و ابریشم است. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان بافتن پارچه های ابریشمی وشال است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص و ترجمه وحید ص 172 شود
باقلای مصری و باقلای شامی را نیز گفته اند گرم و خشک است در اول و دوم. اگر قدری از آن بجوشانند و آب آنرا با عسل بخور دهند کرمهای کوچک و بزرگ که در معده است بیرون آورد و بهق و برص را نیز نافعباشد. (برهان). باقلای مصری و شامی را نیز گفته اند که کرم معده را آب مطبوخ آن بکشد وبهق و برص را سود دارد و آن را ترمش نیز گویند. (انجمن آرا). باقلای مصری (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام دارویی است. (لسان العجم شعوری ج 1 ص 279). بفارسی باقلی مصری نامند واز باقلی کوچکتر و سفید و اندک فرو رفته و مایل به زردی و بری او ریزه تر و زردتر و تلخ تر، در دویم گرم و در آخر آن خشک. و بستانی در آخر اول گرم است مدر بول و حیض و جالی و مفتح و محلل و مسقط جنین و کشندۀاقسام کرم شکم و ضماد او جهت بهق و عرق النساء و ورک و آثار ضربه و سقطه، و با آرد جو آب و سرکه جهت تسکین اوجاع حارۀ و مطبوخ آن در سرکه و آب خاکستر جهت اورام بارده و تهبج بلغمی و مفاصل، و باقلمونیا جهت ثالیل و بروز مقعد و شقاق او و قطع دانۀ بواسیر، و آب طبیخ او با حنظل قاتل کیک و پشه و مجربست و غسل بشره باو باعث سرخی لون و تنقیه او ساخ و مصلح احوال موی، و خوردن او صباح و مساجهت قوه باصره و قطع صداع مزمن و امان از نزول آب، و با عسل جهت ضیق النفس و سرفۀ مزمن و استسقاء و تقویت سپرز و مثانه و رفع حصاه و حمول او به امر ساقط جنین و اکثار او باعث زردی رخسار و ردّی الغذا و دیر هضم است و مصلحش شیرینیهاو قدر شربتش با ادویه از سه درهم تا پنج درهم و مفرد آن تا پنج مثقال و بدلش در جلای روی ده وزن آن با باقلی و تخم خربزه، و در دفع کرم بوزن آن درمنۀ ترکی و در سایر افعال افسنتین است. و مشهور است که چون ترمس را مقشر کرده در ظرف مس با شیر بقدر پوشیدن آن بجوشانند تا شیر را جذب کند، پس با دو وزن آن روغن گاو بجوشانند تا منعقد گردد و بهمان گرمی بر کنج ران ضماد کنند اسهال صفرا نماید و بر بالای ناف اسهال سوداو بر ورکین و تهیگاه اسهال بلغم کند و هرگاه موضع را به آب سرد بشویند قطع اسهال شود و ترمس بری در جمیع افعال قویتر از بستانی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). شلیمر در ذیل ترمس، باقلای مصری آرد: این دارو که امروز در اروپا نامستعمل است در طب عملی ایران موارد استعمال کلی دارد. در طب ایران نظر بر این است ت که این باقلی مدر طمث، سقط کننده جنین، مدر و قویاً کشندۀ کرمهای معده و روده است. ضمادهای آرد ترمس که با عسل یا با شراب ترکیب یافته باشد درکچلی و گال و در قرحه های بسیار سخت و قرحه های دیگر و تصلب نسج ها و آماس ها مورد ستایش است. محلول خاکسترترمس اگر با مطبوخ حنظل ترکیب شود از بین برنده دانه های بواسیری است. آب خاکستر ترمس کشندۀ کیک و پشه ها است اندازۀ آن در مصرف خوراکی 2 تا 5 درهم (6 تا 15 گرم) و مخلوط شده با عسل است. ایرانیان ترمس را برای مداوای آسم و سرفه و استسقاء بکار می برند. (از فرهنگ لغات طبی شلیمر چ دانشگاه ص 350) : و خداوند یرقان طحالی را یک ترمس در طبیخ اسارون دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و خداوند تب بلغمی را یک ترمس در سه اوقیه شراب دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و خداوند ضیق النفس را یک ترمس در یک اوقیه سکنگبین... دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به مفردات ابن البیطارو ترجمه فرانسۀ این کتاب ج 1 ص 304 و ترجمه صیدنه و تذکرۀ ضریر انطاکی ص 93 و باقلای مصری و ترمش شود
باقلای مصری و باقلای شامی را نیز گفته اند گرم و خشک است در اول و دوم. اگر قدری از آن بجوشانند و آب آنرا با عسل بخور دهند کرمهای کوچک و بزرگ که در معده است بیرون آورد و بهق و برص را نیز نافعباشد. (برهان). باقلای مصری و شامی را نیز گفته اند که کرم معده را آب مطبوخ آن بکشد وبهق و برص را سود دارد و آن را ترمش نیز گویند. (انجمن آرا). باقلای مصری (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام دارویی است. (لسان العجم شعوری ج 1 ص 279). بفارسی باقلی مصری نامند واز باقلی کوچکتر و سفید و اندک فرو رفته و مایل به زردی و بری او ریزه تر و زردتر و تلخ تر، در دویم گرم و در آخر آن خشک. و بستانی در آخر اول گرم است مدر بول و حیض و جالی و مفتح و محلل و مسقط جنین و کشندۀاقسام کرم شکم و ضماد او جهت بهق و عرق النساء و ورک و آثار ضربه و سقطه، و با آرد جو آب و سرکه جهت تسکین اوجاع حارۀ و مطبوخ آن در سرکه و آب خاکستر جهت اورام بارده و تهبج بلغمی و مفاصل، و باقلمونیا جهت ثالیل و بروز مقعد و شقاق او و قطع دانۀ بواسیر، و آب طبیخ او با حنظل قاتل کیک و پشه و مجربست و غسل بشره باو باعث سرخی لون و تنقیه او ساخ و مصلح احوال موی، و خوردن او صباح و مساجهت قوه باصره و قطع صداع مزمن و امان از نزول آب، و با عسل جهت ضیق النفس و سرفۀ مزمن و استسقاء و تقویت سپرز و مثانه و رفع حصاه و حمول او به امر ساقط جنین و اکثار او باعث زردی رخسار و ردّی الغذا و دیر هضم است و مصلحش شیرینیهاو قدر شربتش با ادویه از سه درهم تا پنج درهم و مفرد آن تا پنج مثقال و بدلش در جلای روی ده وزن آن با باقلی و تخم خربزه، و در دفع کرم بوزن آن درمنۀ ترکی و در سایر افعال افسنتین است. و مشهور است که چون ترمس را مقشر کرده در ظرف مس با شیر بقدر پوشیدن آن بجوشانند تا شیر را جذب کند، پس با دو وزن آن روغن گاو بجوشانند تا منعقد گردد و بهمان گرمی بر کنج ران ضماد کنند اسهال صفرا نماید و بر بالای ناف اسهال سوداو بر ورکین و تهیگاه اسهال بلغم کند و هرگاه موضع را به آب سرد بشویند قطع اسهال شود و ترمس بری در جمیع افعال قویتر از بستانی است. (تحفۀ حکیم مؤمن). شلیمر در ذیل ترمس، باقلای مصری آرد: این دارو که امروز در اروپا نامستعمل است در طب عملی ایران موارد استعمال کلی دارد. در طب ایران نظر بر این است ت که این باقلی مدر طمث، سقط کننده جنین، مدر و قویاً کشندۀ کرمهای معده و روده است. ضمادهای آرد ترمس که با عسل یا با شراب ترکیب یافته باشد درکچلی و گال و در قرحه های بسیار سخت و قرحه های دیگر و تصلب نسج ها و آماس ها مورد ستایش است. محلول خاکسترترمس اگر با مطبوخ حنظل ترکیب شود از بین برنده دانه های بواسیری است. آب خاکستر ترمس کشندۀ کیک و پشه ها است اندازۀ آن در مصرف خوراکی 2 تا 5 درهم (6 تا 15 گرم) و مخلوط شده با عسل است. ایرانیان ترمس را برای مداوای آسم و سرفه و استسقاء بکار می برند. (از فرهنگ لغات طبی شلیمر چ دانشگاه ص 350) : و خداوند یرقان طحالی را یک ترمس در طبیخ اسارون دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و خداوند تب بلغمی را یک ترمس در سه اوقیه شراب دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و خداوند ضیق النفس را یک ترمس در یک اوقیه سکنگبین... دهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به مفردات ابن البیطارو ترجمه فرانسۀ این کتاب ج 1 ص 304 و ترجمه صیدنه و تذکرۀ ضریر انطاکی ص 93 و باقلای مصری و ترمش شود
قوس قزح. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). ترسه. (فرهنگ رشیدی). کمان مانندی که بعد از باران از اثرشعاع آفتاب در آسمان پیدا می شود، و نامهای دیگرش قوس قزح و کمان مرتضی علی و کمان رستم است. جهانگیری ورشیدی گوید با ضم اول هم صحیح است. (فرهنگ نظام)
قوس قزح. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). تُرْسه. (فرهنگ رشیدی). کمان مانندی که بعد از باران از اثرشعاع آفتاب در آسمان پیدا می شود، و نامهای دیگرش قوس قزح و کمان مرتضی علی و کمان رستم است. جهانگیری ورشیدی گوید با ضم اول هم صحیح است. (فرهنگ نظام)