- ترمس
- فلاسک، قمقمه
معنی ترمس - جستجوی لغت در جدول جو
- ترمس
- گیاهی با برگ های ریز و گل های رنگین و دانه های زرد که در طب قدیم به کار می رفته، باقلای قبطی، باقلای مصری، باقلای شامی، لوبیا گرگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سردابه
ایوان
خاموش شدن، پنهان کردن
شب تار
سخت دینی
بام، مهتابی، ایوان وسیع
جمع ترس، سپرها رئیس شدن، مهتر گردیدن
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
متفرق و پراکنده شدن
آلوده شدن به خون
شوریدن دل، دلشوره
اضطراب کردن، جنبیدن آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند
سالوسی مرد مفریبی ظاهر پرستیدن، سالوسی کردن، ظاهر پرستی، سالوسی، جمع ترسمات
پوشیدگی، ناپدیدی
حمام آفتاب گرفتن
پیاپی جستن
آلتی در اتومبیل، دوچرخه، موتورسیکلت و بعضی ماشین های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند می کنند و یا آن را از حرکت بازمی دارند
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، تکلتو، تکتلو
ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت، مهتابی
شال، نوعی پارچۀ نفیس که از کرک لطیف بافته می شود
فلاسک، ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن
((تُ مُ))
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای در اتومبیل و ماشین های مشابه که با فشار دادن آن حرکت اتومبیل یا ماشین کند و یا متوقف می شود
ترمز دستی: ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیله دستگیره ای آن را می کشند
ترمز دستی: ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیله دستگیره ای آن را می کشند
((هُ مُ یا هِ مِ))
فرهنگ فارسی معین
هرمز، اورمزد، نام سه حکیم معروف که اولین آن ها ادریس پیامبر بوده و دو هرمس دیگر یکی از بابل بود و دیگری از مصر
هراس، خوف، رعب، وحشت
دفن کردن مرده و پوشانیدن آن و نیز بمعنی خاک گور، قبر
واحد اندازه گیری حرارت، یکدوره تحصیلی
بیم، خوف