- ترم
- واحد اندازه گیری حرارت، یکدوره تحصیلی
معنی ترم - جستجوی لغت در جدول جو
- ترم
- مدت زمان معینی از یک دورۀ آموزشی که در آن دروس معینی آموزش داده شود، نیم سال
واحد اندازه گیری حرارت در صنعت تولید گاز
- ترم ((تِ))
- هر یک از تقسیمات یک دوره تحصیلی که زمان آن مشخص باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
متفرق و پراکنده شدن
آلوده شدن به خون
شوریدن دل، دلشوره
فلاسک، قمقمه
اضطراب کردن، جنبیدن آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند
آلتی در اتومبیل، دوچرخه، موتورسیکلت و بعضی ماشین های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند می کنند و یا آن را از حرکت بازمی دارند
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، تکلتو، تکتلو
شال، نوعی پارچۀ نفیس که از کرک لطیف بافته می شود
گیاهی با برگ های ریز و گل های رنگین و دانه های زرد که در طب قدیم به کار می رفته، باقلای قبطی، باقلای مصری، باقلای شامی، لوبیا گرگی
((تُ مُ))
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای در اتومبیل و ماشین های مشابه که با فشار دادن آن حرکت اتومبیل یا ماشین کند و یا متوقف می شود
ترمز دستی: ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیله دستگیره ای آن را می کشند
ترمز دستی: ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیله دستگیره ای آن را می کشند
پایانه
بازسازی
انتهائی، نهائی
جمع ترمیم
فراش بیختش
فراش پرداخت
اصلاح کردن، مرمت کردن
دایم نگریستن، پیوسته نگریستن
میزان الحراره
گرماسنج خودکار
مقیاس حرارت
آلت تعدیل گرما
گرما درمانی
فرانسوی گرماسنج
قوه برق که بوسیله حرارت ایجاد شود
سردابه
ساکت شدن
شنگولی سر خوشی
شنگول سر خوش آنکه دارای طبیعت تر و تازه است خوش مزاج، سالم تندرست