- ترطیب
- ترکردن، تری در مزاج
معنی ترطیب - جستجوی لغت در جدول جو
- ترطیب
- تر کردن، نم دار کردن، تری، نم داری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمیزش، آمیزه، آمیغ، هم کرد، هم آمیزی
برانگیختن، انگیزش
چیدمان، چینش، سامان، پی آیی
جمع تریبه، سینه ها، برها، استخوان های سینه
مرحبا گفتن کسی را
بزرگداشت، شکوه داشت، ستون نهادن زیر درخت پر بار، دیوار ساختن
پشت سر هم قرار دادن
ترسانیدن
چیزی اندر چیزی در جایی نشاندن، آمیخته
رغبت نمودن، راغب کردن
ترسانیدن
چرب کردن موی به روغن
نیکو کردن آواز
ترشرویی روی در هم کشیدن روترش کردن گره به پیشانی زدن، ترشرویی، جمع تقطیبات
راغب کردن، به رغبت آوردن، خواهان کردن
مرحبا گفتن، خوشامد گفتن، جا را فراخ گردانیدن
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
ثابت و استوار کردن، هر چیزی را در جای خود قرار دادن، راست و درست کردن، پشت سر هم قرار دادن
برنشاندن چیزی بر چیزی، سوار کردن، به هم پیوستن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختن چیزی با چیز دیگر، مرکب کردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
بر هم نشاندن چیزی بر چیزی، آمیخته کردن، آمیزش، اختلاط، در شیمی تبدیل چند جسم به جسم سنگین تر، در علم دستور تحلیل عبارت ها و جمله ها از لحاظ روابط کلمات طبق قواعد نحو، مقابل تجزیه
Sequence, Arrangement, Disposition, Neatness
Combination, Composition, Concoction
Inducement
комбинация , композиция , смесь