جدول جو
جدول جو

معنی ترشبا - جستجوی لغت در جدول جو

ترشبا(تُ / تُ رُ)
ترش با. آش ترش و بلغور ترش. (ناظم الاطباء) :
من سپاناخ توام هر چم پزی
یا ترش با یا که شیرین می سزی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حالتی در معده که به واسطۀ زیاد شدن ترشحات اسیدی در اثر پرخوری یا علت دیگر پیدا می شود و انسان در پشت جناغ سینه احساس سوزش و ترش شدگی می کند و گاه مواد اسیدی از معده به مری برمی گردد، بدی گوارش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترش با
تصویر ترش با
نوعی آش که از سرکه یا ترشی دیگر تهیه می شود، آش ترش
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
آشی را گویند که قاتق آن از قراقروت باشد، چه ترف بمعنی قراقروت و با به معنی آش باشد. (برهان). آشی که از قراقروت درست کنند چنانکه سکبا آشی است که از سرکه سازند، و سک مخفف سرکه است. (انجمن آرا) (آنندراج). آش کشک. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آش ترف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ)
بمعنی مرکبات است که عبارت از نارنج و ترنج و نارنگی و پرتقال و بالنگ و توسرخ و سلطان المرکبات و لیموی ترش و لیموی شیرین و لیموی عمانی و فتاوی و دارابی و امثال آنها باشد. و این کلمه فارسی در هندوستان معمول و گاه ترشه گویند و همین معنی اراده کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی است از دهستان بریاجی که در بخش سردشت شهرستان مهاباد و 4هزارگزی جنوب سردشت و 3هزارگزی شوسۀ سردشت به مهاباد قرار دارد. کوهستانی و جنگلی و معتدل است و 78 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سردشت و محصول آنجا غلات و توتون و مازوج و کتیراست. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
آبی در راه قزوین و رشت که طعمی نزدیک به ترشی دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ)
ترشپالا. ابزاری فلزی و سوراخ سوراخ جهت پالایش پالوده و صاف کردن برنج پلاو و سایر چیزها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترفبا
تصویر ترفبا
آشی که در آن قره قروت ریخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشا
تصویر ترشا
ریسمان دول (دلو)، بدی گوارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشا
تصویر ترشا
((تُ))
سوزشی که بر اثر ترشح اسید معده در مری و ناحیه سینه احساس می شود
فرهنگ فارسی معین