جدول جو
جدول جو

معنی ترسگین - جستجوی لغت در جدول جو

ترسگین
(تَ)
خائف از خدا. متقی. زاهد، خائف. ترسنده. بیم زده. وحشت زده:
کی مار ترسگین شود و گربه مهربان
گر موش، ماژوموژ کند گاه درهمی.
(منسوب به رودکی)
لغت نامه دهخدا
ترسگین
متقی، زاهد، خائف
تصویری از ترسگین
تصویر ترسگین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارتگین
تصویر ارتگین
(پسرانه)
همسر دلاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنگان
تصویر ترنگان
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنجان، بادرونه، بادرویه، بادرنجبویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجل، شرمسار، شرمنده
فرهنگ فارسی عمید
کرمی که به شکل رشتۀ بسیار باریک و به طول چند میلی متر در دستگاه گوارش و ماهیچه های خوک پیدا می شود و هرگاه انسان چنین گوشتی را که خوب پخته نشده باشد بخورد، به آن مبتلا می گردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترنگیدن
تصویر ترنگیدن
صدا کردن زه کمان هنگام تیر انداختن، صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن، برای مثال ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بود / فضای معرکه همچون دکان آهنگر (اثیرالدین اومانی - لغتنامه - ترنگیدن)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردگین
تصویر پردگین
پردگی، پرده نشین، پوشیده، درپرده
کنایه از زن، دختر
پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پردگی، حاجب، روزبان، آغاجی، سادن، ایشیک آقاسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرآگین
تصویر زرآگین
پر از زر، انباشه از زر، سراسر زرد رنگ، به رنگ زر، برای مثال بوستان را مهرگانی باد زرّآگین کند / رنگ بستاند ز گل ها باده را رنگین کند (قطران - ۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترنگبین
تصویر ترنگبین
ترنجبین، دارویی شبیه خرده نبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخه های گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد می گردد تولید می شود، در طب به عنوان مسهل، ملین، تسکین سرفه و درد سینه و شیرین کردن جوشانده ها به کار می رود، ترانگبین، خارانگبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرسلین
تصویر مرسلین
ارسال شدگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مترسل، نویسندگان نامه پردازان دبیران جمع مترسل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردگین
تصویر گردگین
گردآلوده اغبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمگین
تصویر فرمگین
اندوهناک غمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجلت شرمساری شرمندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردگین
تصویر پردگین
پردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنگبین
تصویر ترنگبین
ترنجبین
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کرم خوک یکی از کرمهای طفیلی که از خانواده نماتود ها که در انسان مرض تریشینوز را بوجود میاورد. این جانور کرم کوچک نخی شکل و باریکی است که حداکثر طولش در حدود 6 میلیمتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسنگین
تصویر سرسنگین
خشمگین، عضبناک، درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسنگین
تصویر سرسنگین
((~. سَ))
بی اعتناء، بی توجه و نامهربان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمگین
تصویر فرمگین
((فَ رَ))
فرمگن، اندوهگین، دلتنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
خجل، شرمنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
((تَ))
مسیحیت، مسیحی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
((تَ دَ))
بیم داشتن، ترس داشتن
فرهنگ فارسی معین
((تِ))
یکی از کرم های طفیلی از خانواده نماتودها که در انسان مرض تریشینوز را به وجود می آورد. این جانور کرم کوچک نخی شکل و باریکی است که حداکثر طولش در حدود 6 میلیمتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
مسیحی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
Dread, Flinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسویی
تصویر ترسویی
Cowardliness, Fearfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
Mortified
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ترسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
бояться , вздрагивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسویی
تصویر ترسویی
трусость , боязливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شرمگین
تصویر شرمگین
пристыженный
دیکشنری فارسی به روسی